کلمه جو
صفحه اصلی

operable


معنی : دایر، قابل علاج و درمان، عمل کردنی، عمل پذیر
معانی دیگر : (جراحی) عمل کردنی، قابل عمل جراحی، درمان پذیر از راه جراحی، (موتور و غیره) قابل به کار انداختن، به کار انداختنی، روشن کردنی، قابل استفاده، راه انداختنی، عملی، کردنی، شدنی، کنش پذیرا، طب قابل علاج و درمان

انگلیسی به فارسی

عمل کردنی، عملی، (پزشکی) قابل علاج و درمان


عمل پذیر، دایر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: operably (adv.), operability (n.)
(1) تعریف: capable of being put into operation; functional.

(2) تعریف: able to be treated by a surgical procedure. (Cf. inoperable.)
متضاد: inoperable

• can be operated on, can be treated by a surgical procedure; feasible, doable, possible

مترادف و متضاد

دایر (صفت)
operational, active, open, functioning, live, operative, operable

قابل علاج و درمان (صفت)
operable

عمل کردنی (صفت)
operable

عمل پذیر (صفت)
operable

possible


Synonyms: achievable, conceivable, doable, feasible, obtainable, practicable, realizable, serviceable, viable, workable


جملات نمونه

1. i hope her cancer is operable
امیدوارم که سرطان او با عمل کردن خوب بشود.

2. the burned factory was made operable again
کارخانه ی حریق زده را دوباره آماده ی راه اندازی کردند.

3. Less than half the rail network was operable.
[ترجمه ترگمان]کم تر از نیمی از شبکه راه آهن قابل استفاده بود
[ترجمه گوگل]کمتر از نصف شبکه راه آهن عملی بود

4. When will the single currency be operable?
[ترجمه ترگمان]واحد پول چه زمانی قابل استفاده خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]هنگامی که واحد پول قابل اجرا باشد؟

5. His external sensors seemed to be partially operable.
[ترجمه ترگمان]سنسورهای خارجی او به نظر کمی قابل حرکت بودند
[ترجمه گوگل]سنسورهای خارجی آن به نظر میرسد که بخشی از کارایی آنها است

6. Of course certain inducements are sometimes operable.
[ترجمه ترگمان]البته بعضی وقت ها این چیزها را به خاطر می آورد
[ترجمه گوگل]مطمئنا انگیزه های گوناگون گاهی اوقات قابل استفاده هستند

7. The tumour is operable.
[ترجمه ترگمان]تومور حرکت می کند
[ترجمه گوگل]تومور فعال است

8. Its features are normative, qualificative, operable, inheritable and changeable.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های آن هنجاری، qualificative، قابل حرکت، inheritable و قابل تغییر هستند
[ترجمه گوگل]ویژگی های آن هنجار، کافی، عملی، ارث و تغییر پذیر است

9. Are all rescue craft still operable?
[ترجمه ترگمان]آیا عملیات نجات هنوز عملی است؟
[ترجمه گوگل]آیا همه صنایع نجات هنوز هم قابل استفاده هستند؟

10. Further, the acoustic detector may be operable to produce a signal representing the detected response by the construction material to the acoustical energy.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آشکارساز آکوستیک ممکن است قابل استفاده باشد تا سیگنالی را تولید کند که نشان دهنده واکنش شناسایی شده توسط مصالح ساختمانی به انرژی صوتی می باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آشکارساز صوتی ممکن است فعال باشد تا یک سیگنال نماینده پاسخ تشخیص توسط ماده ساختمانی به انرژی صوتی ارائه شود

11. An acoustic detector may be operable to detect a response of the construction material to the acoustical energy.
[ترجمه ترگمان]یک ردیاب صوتی می تواند برای تشخیص پاسخ مصالح ساختمانی به انرژی صوتی قابل استفاده باشد
[ترجمه گوگل]یک آشکارساز صوتی ممکن است برای شناسایی پاسخ مواد ساختمانی به انرژی صوتی عمل کند

12. Finally, improve operable measures of optimizing service quality as the case.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، اقدامات قابل دستکاری برای بهینه سازی کیفیت خدمات به عنوان مثال را بهبود می بخشند
[ترجمه گوگل]در نهایت، بهبود اقدامات قابل اجرا برای بهینه سازی کیفیت خدمات به عنوان مورد

13. The fourth part, the authors try to make operable in line with China's national conditions of civil servants to declare property accountability models and structures.
[ترجمه ترگمان]بخش چهارم، مولفان تلاش می کنند که در راستای شرایط ملی دولت چین برای اعلام کردن مدل های پاسخگویی به دارایی ها و ساختارها، عمل کنند
[ترجمه گوگل]در بخش چهارم، نویسندگان تلاش می کنند تا با شرایط ملی خدمتگزاران چینی سازگار شوند تا مدل ها و سازه های حسابدهی اموال را اعلام کنند

14. In about half of diagnosed cases, the condition is operable.
[ترجمه ترگمان]در حدود نیمی از موارد تشخیص داده شده، وضعیت قابل استفاده است
[ترجمه گوگل]در حدود نیمی از موارد تشخیص داده شده، شرایط عملی است

15. There will be a delay before the modified machines are operable.
[ترجمه ترگمان]قبل از حرکت ماشین های اصلاح شده تاخیر وجود خواهد داشت
[ترجمه گوگل]پیش از اینکه ماشین های اصلاح شده قابل اجرا باشند، تاخیر ایجاد می شود

I hope her cancer is operable.

امیدوارم که سرطان او با عمل‌کردن خوب بشود.


The burned factory was made operable again.

کارخانه‌ی حریق‌زده را دوباره آماده‌ی راه‌اندازی کردند.



کلمات دیگر: