کلمه جو
صفحه اصلی

oppressed


معنی : مظلوم
معانی دیگر : ستمدیده، مظلوم بازرگانى : تحت ستم قرار گرفته

انگلیسی به فارسی

ستمدیدگان، مظلوم


انگلیسی به انگلیسی

• depressed; suppressed, subdued

مترادف و متضاد

مظلوم (صفت)
oppressed

جملات نمونه

1. the oppressed citizens cried out for liberty
شهروندان ستمدیده با فریاد و اعتراض خواهان آزادی شدند.

2. the oppressed
ستم بران،ستم دیدگان،مظلومان

3. he was oppressed by the thought of another failure
فکر یک ناکامی دیگر او را رنج می داد.

4. women are oppressed in most societies
در اکثر جوامع به زن ها ستم می شود.

5. champion of the oppressed
مدافع مستضعفان

6. they had been oppressed by a more dominant race
آنان توسط نژاد چیره تری مورد ظلم و جور قرار گرفته بودند.

7. The people are oppressed by the military goverment.
[ترجمه ترگمان]مردم تحت فشار ارتش قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]مردم توسط دولت نظامی تحت فشار هستند

8. These people often are oppressed by the governments of the countries they find themselves in.
[ترجمه ترگمان]این افراد اغلب توسط دولت های کشورهایی که خود را در آن می یابند، مورد ظلم و ستم قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]این افراد اغلب تحت تأثیر دولت های کشورهایی هستند که خودشان را می بینند

9. She was oppressed by her many woes.
[ترجمه Siamak.noorolahi] او توسط بسیاری از مشکلات خود تحت فشار قرار گرفت.
[ترجمه ترگمان]غم و غصه بسیاری او را ناراحت کرده بود
[ترجمه گوگل]او توسط بسیاری از مشکلات خود تحت فشار قرار گرفتند

10. For years now, the people have been oppressed by a ruthless dictator.
[ترجمه ترگمان]سال ها است که مردم توسط یک دیکتاتور ظالم تحت فشار قرار گرفته اند
[ترجمه گوگل]سالهاست که مردم توسط دیکتاتور بی رحمانه مورد ستم قرار گرفته اند

11. The gloomy atmosphere in the office oppressed her.
[ترجمه ترگمان]فضای تیره و تاریک دفتر او را می آزرد
[ترجمه گوگل]فضای تاریک در دفتر او را سرکوب کرد

12. oppressed him and made him ill.
[ترجمه ترگمان]او را عذاب می داد و او را بیمار می کرد
[ترجمه گوگل]او را سرکوب کرد و بیمار شد

13. Nations that had been oppressed for centuries were now fighting for a place in the sun.
[ترجمه ترگمان]ملت هایی که برای قرن ها ستمدیده بودند اکنون در حال مبارزه با مکانی در آفتاب بودند
[ترجمه گوگل]ملت هایی که قرن ها تحت ستم بوده اند اکنون برای یک مکان در خورشید مبارزه می کنند

14. The people of an oppressed country obey their conquerors because they want to go on living.
[ترجمه ترگمان]مردم یک کشور ستمدیده از فاتحان خود اطاعت می کنند، زیرا می خواهند به زندگی ادامه دهند
[ترجمه گوگل]مردم یک کشور تحت ستم، از پیروان خود اطاعت می کنند، زیرا می خواهند زندگی کنند

15. The oppressed long for deliverance and liberation.
[ترجمه ترگمان]راه طولانی برای نجات و رهایی بود
[ترجمه گوگل]ستمدیدگان برای تحمل و رهایی

پیشنهاد کاربران

ستمدیده

ستمکش، ستمدیده، سرکوب شده

مظلوم

مظلوم , ستم دیده ؛ تحت فشار

# women are oppressed in most societies
# The oppressed citizens cried out for liberty
# The people are oppressed by the government
# She felt oppressed and discouraged in such an unfriendly environment


کلمات دیگر: