کلمه جو
صفحه اصلی

parenthesize


معنی : بطور معترضه گفتن، پرانتز ها، پرانتز گذاردن
معانی دیگر : (دو) کمانک به کار بردن، پرانتز بازکردن، در داخل دو کمانک گذاشتن

انگلیسی به فارسی

بطور معترضه گفتن، پرانتز گذاردن


پرانتز، بطور معترضه گفتن، پرانتز ها، پرانتز گذاردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parenthesizes, parenthesizing, parenthesized
• : تعریف: to enclose with parentheses.

• put in parentheses, enclose in parentheses; use a parenthetical expression (also parenthesise)

مترادف و متضاد

بطور معترضه گفتن (فعل)
interject, parenthesize

پرانتز ها (فعل)
parenthesize

پرانتز گذاردن (فعل)
parenthesize


کلمات دیگر: