1. Mary bequeathed half of the company to her niece.
[ترجمه حسین] مری نیمی از شرکت را به خواهرزاده اش داده است
[ترجمه ترگمان]مری نیمی از شرکت را به برادرزاده خود واگذار کرد
[ترجمه گوگل]مریم نیمی از این شرکت را به خواهرزاده اش تقدیم کرد
2. She pretended she was his niece.
[ترجمه Ff] او تظاهر کرد که
[ترجمه ترگمان]وانمود می کرد که برادرزاده اش است
[ترجمه گوگل]او تظاهر کرد که او خواهرش بود
3. She only sees her niece occasionally, so she showers her with presents when she does.
[ترجمه درسا] اوفقط گاهی خواهر زاده اش رامی بیند بنابراین هر وقت او را می بیند به او هدیه می دهد
[ترجمه ترگمان]فقط گاهی فانی را می بیند، به همین دلیل هر وقت که بخواهد او را با هدایا می گیرد
[ترجمه گوگل]او فقط خواهرزاده خود را گهگاه می بیند، بنابراین وقتی او می کند او را با هدیه می کند
4. One of the candidates was the manager's niece, and surprise, surprise, she got the job.
[ترجمه N] یکی از نامزدها خواهرزاده مدیر بود وبا کمال تعجب دریافت که او این کار را انجام داده است
[ترجمه ترگمان]یکی از نامزدها خواهرزاده مدیر بود و با کمال تعجب دریافت که او این کار را انجام داده است
[ترجمه گوگل]یکی از نامزدها پدربزرگ مدیر بود و تعجب، تعجب، او کار را به دست آورد
5. He adopts his niece as his heiress.
[ترجمه ترگمان]برادرزاده اش را به عنوان وارث خود انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]او خواهرزاده خود را به عنوان وارث وی تصویب می کند
6. My niece was left in my trust for the weekend.
[ترجمه ترگمان]خواهر زاده من برای آخر هفته به من سپرده شد
[ترجمه گوگل]خواهرزاده من در آخر هفته به من اعتماد کرد
7. My niece is impossible when she's tired - you can't do anything to please her.
[ترجمه ترگمان]وقتی خسته شد، خواهرزاده من غیر ممکن است - تو نمی توانی کاری برای خوشایند او بکنی
[ترجمه گوگل]خواهرزاده وقتی که خسته است، غیرممکن است - شما نمیتوانید کاری انجام دهید که او را بپذیرید
8. I bought my niece one of those toy dogs on wheels.
[ترجمه ترگمان]من یکی از اون سگ های اسباب بازی رو واسه چرخ و فلک خریدم
[ترجمه گوگل]یکی از این اسباب بازی های اسباب بازی را بر روی چرخ ها خریدم خواهرزادهم
9. He looked affectionately at his niece.
[ترجمه ترگمان]با مهربانی به برادرزاده اش نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با مهربانی به خواهرش نگاه کرد
10. He has a pretty niece.
[ترجمه زهرا] اون یک خواهرزاده زیبا دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه خواهرزاده خوشگل داره
[ترجمه گوگل]او یک خواهر زیبا دارد
11. My niece is a little devil.
[ترجمه ترگمان] خواهرزاده من یه شیطون فسقلی - ه
[ترجمه گوگل]خواهرزاده من یک شیطان کوچک است
12. My niece was showing me all the tricks that she's learned to do with her new magic set.
[ترجمه ترگمان]خواهرزاده من تمام the را که او با جادوی جدیدش یاد گرفته بود به من نشان می داد
[ترجمه گوگل]خواهرزاده من به من نشان داد که تمام ترفندهایی که او با مجموعه جادویی جدیدش آموخته است
13. She left her whole estate to her niece.
[ترجمه ترگمان]تمام املاک را برای برادرزاده اش به جا گذاشته بود
[ترجمه گوگل]او تمام دارایی خود را به خواهرزاده خود ترک کرد
14. She's his niece, from what I can gather.
[ترجمه ترگمان]او برادرزاده اوست، از چیزهایی که می توانم جمع کنم
[ترجمه گوگل]او خواهرزاده اش است، از آنچه می توانم جمع آوری کنم
15. She left her entire estate to her niece.
[ترجمه ترگمان] اون کل دارایی هاش رو به برادرزاده ش منتقل کرده
[ترجمه گوگل]او تمام اموال خود را به خواهرزاده خود ترک کرد