کلمه جو
صفحه اصلی

participating


معنی : شرکت کننده
معانی دیگر : شرکت کننده

انگلیسی به فارسی

شرکت کننده


انگلیسی به انگلیسی

• sharing, partaking, joining in, being involved

مترادف و متضاد

شرکت کننده (صفت)
participating

جملات نمونه

1. women are excluded from participating in this contest
زن ها از شرکت در این مسابقه محرومند.

2. Flags of all the participating countries are flying outside the stadium.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]پرچم های همه کشورهای شرکت کننده در خارج از استادیوم پرواز می کنند

3. They enjoy participating in a wide variety of activities, both locally and further afield.
[ترجمه ترگمان]آن ها از شرکت در انواع گسترده ای از فعالیت ها، هم به صورت محلی و هم از خارج، لذت می برند
[ترجمه گوگل]آنها لذت بردن از مشارکت در فعالیت های وسیع مختلف، هم محلی و هم بیشتر

4. The importance of participating in the life of the country cannot be overestimated.
[ترجمه ترگمان]اهمیت شرکت در زندگی این کشور را نمی توان بیش از اندازه برآورد کرد
[ترجمه گوگل]اهمیت مشارکت در زندگی کشور نباید بیش از حد مورد توجه قرار گیرد

5. How many countries will be participating ?
[ترجمه ترگمان]چند کشور در این کنفرانس شرکت خواهند کرد؟
[ترجمه گوگل]چند کشور در این رقابت شرکت خواهند کرد؟

6. During this period all the students were actively participating.
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، همه دانشجویان به طور فعال در این رقابت ها شرکت داشتند
[ترجمه گوگل]در طول این دوره تمام دانش آموزان فعالانه شرکت کردند

7. It's impossible to assess how many officers are participating in the slowdown.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اینکه چه تعداد از افسران در این رکود شرکت می کنند، غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]غیرممکن است ارزیابی کند که تعداد افسران در کاهش سرعت حضور دارند

8. He will see that he is participating in all the decisions of the collective.
[ترجمه ترگمان]او خواهد دید که او در تمام تصمیمات جمعی شرکت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او می بیند که او در همه تصمیمات گروهی شرکت می کند

9. They believed they were participating in an insurance scam, not a murder.
[ترجمه ترگمان]آن ها معتقد بودند که آن ها در یک حقه بیمه شرکت می کنند، نه یک قتل
[ترجمه گوگل]آنها اعتقاد داشتند که آنها در یک کلاهبرداری بیمه شرکت می کنند، نه قتل

10. Many more firms are participating in the growth of demand on the world markets.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت های دیگر در رشد تقاضا در بازارهای جهانی شرکت می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت های دیگر در رشد تقاضا در بازارهای جهانی شرکت می کنند

11. This mechanism, mineral deposition, is one factor participating in the process of bone remodeling.
[ترجمه ترگمان]این مکانیزم، رسوب معدنی، یکی از عوامل موثر در فرآیند مدل سازی بافت استخوان می باشد
[ترجمه گوگل]این مکانیزم، رسوب مواد معدنی، یکی از عوامل شرکت در روند بازسازی استخوان است

12. The government, when it was not actually participating, turned a blind eye.
[ترجمه ترگمان]دولت، هنگامی که در واقع شرکت نمی کرد، چشم کور را برگرداند
[ترجمه گوگل]دولت زمانی که در واقع شرکت نمی کرد، چشم بسته شد

13. Each participating State will provide appropriate legal and administrative procedures to protect the rights of all its forces personnel.
[ترجمه ترگمان]هر کشور مشارکتی رویه های قانونی و اجرایی مناسب برای حفاظت از حقوق تمام پرسنل نیروهای خود فراهم خواهد کرد
[ترجمه گوگل]هر کشور شرکت کننده روش های قانونی و اداری مناسب برای محافظت از حقوق تمام پرسنل نیروهای خود را ارائه می دهد

14. At participating resorts, guests also receive free extras such as breakfast or golf clinics.
[ترجمه ترگمان]میهمانان در تفرجگاه های شرکت کننده، چیزهای اضافی از قبیل صبحانه یا کلینیک های گلف دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]مهمانان در استراحتگاه های شرکت کننده نیز از امکانات اضافی مانند صبحانه یا کلینیک های گلف استفاده می کنند

15. If the model democratic citizen is active, participating, and influential, is this what the ordinary man aspires to be?
[ترجمه ترگمان]اگر یک شهروند دموکرات مدل فعال، مشارکت و نفوذ داشته باشد، آیا این همان چیزی است که فرد عادی مشتاق آن است؟
[ترجمه گوگل]اگر شهروند دموکراتیک مدل فعال، شرکت کننده و تاثیرگذار باشد، این چیزی است که انسان عادی می خواهد آن را داشته باشد؟

پیشنهاد کاربران

شرکت ، حضور


کلمات دیگر: