1. Three things soon pass away; the echo of the woods, the rainbow, and woman's beauty.
[ترجمه ترگمان]سه چیز به زودی می گذرد؛ پژواک جنگل، رنگین کمان و زیبایی زنانه
[ترجمه گوگل]سه چیز به زودی گذراندن؛ اکو جنگل، رنگین کمان و زیبایی زن
2. " Pass away " is a euphemism for " die ".
[ترجمه ترگمان]\"راه رفتن\" a است برای \"مردن\"
[ترجمه گوگل]'گذشتن دور' عصب شناسی برای 'مرگ' است
3. The storm should pass away before dark.
[ترجمه ترگمان] طوفان باید قبل از تاریک شدن از بین بره
[ترجمه گوگل]طوفان باید پیش از تاریکی عبور کند
4. His illness will soon pass away.
[ترجمه ترگمان]بیماری او بزودی رفع خواهد شد
[ترجمه گوگل]بیماری او به زودی عبور خواهد کرد
5. All this trouble will pass away.
[ترجمه ترگمان]این همه دردسر از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]همه این مشکلات فرار خواهند کرد
6. When we pass away, we totally stop acting and moving. Our actions and movements are our lives. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]وقتی از اینجا رد می شویم، کاملا نمایش را متوقف می کنیم و حرکت می کنیم اعمال و حرکات ما زندگی ماست دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما از بین میرود، ما به طور کامل متوقف عمل و حرکت می کنیم اقدامات و حرکات ما زندگی ما است دکتر T P Chia
7. And we knew we would never pass away.
[ترجمه ترگمان] و ما می دونستیم که هیچوقت از اینجا دور نمیشیم
[ترجمه گوگل]و ما می دانستیم که هرگز نمی گذاریم
8. A possible future is that regions will pass away and districts amalgamate to make contracts for more specialist services - tertiary care.
[ترجمه ترگمان]آینده احتمالی این است که مناطق دور خواهند شد و نواحی با هم ترکیب خواهند شد تا برای خدمات تخصصی بیشتر - ثالث قراردادهایی ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]آینده احتمالی این است که مناطق متوقف خواهند شد و نواحی متشنج خواهند شد تا قراردادهای بیشتری را برای خدمات تخصصی ارائه دهند - مراقبت های عالی
9. All physical states come to be and pass away.
[ترجمه ترگمان]همه وضعیت های فیزیکی باید باشند و از بین بروند
[ترجمه گوگل]تمام حالت های فیزیکی به وجود می آیند و از بین می روند
10. Do you think he'll pass away?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی از اینجا رد می شه؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید او فرار خواهد کرد؟
11. Tom Brangwen 's mood of inspiration began to pass away.
[ترجمه ترگمان]حس الهام تام ناگهان از بین رفت
[ترجمه گوگل]خلق الهام تام برنگوئن شروع به فراموشی کرد
12. Poor novels do pass away with their times.
[ترجمه ترگمان]novels بی نوا روزگار خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]رمان های ضعیف با زمان خود دور می شوند
13. Years of pass away, stay exiguity of gloomy, how many times great waves after, but discover the equanimity is what rare.
[ترجمه ترگمان]سال ها سپری می شود، exiguity از تاریکی، و چند بار پس از آن موج می زند، اما کشف می کند که آرامش چیزی نادر است
[ترجمه گوگل]سالها گذشت، ابهام غم انگیز ماندن، چند بار پس از امواج بزرگ، اما کشف بی تفاوتی ناچیز است
14. A real person will pass away after using up his intelligence, specialty and energy. Otherwise he will feel regret for having wasted his limited life.
[ترجمه ترگمان]یک فرد واقعی بعد از استفاده از اطلاعات، تخصص و انرژی اش از اینجا خواهد رفت در غیر این صورت نسبت به هدر دادن زندگی محدود خود احساس پشیمانی خواهد کرد
[ترجمه گوگل]فرد واقعی پس از استفاده از هوش، تخصص و انرژی خود را عبور می کند در غیر این صورت، او احساس پشیمانی خواهد کرد که زندگی محدود او را از دست داده است
15. In it the Indians pass away hot noon hours, napping or chatting.
[ترجمه ترگمان]هندی ها در آن ساعات ظهر گرم و گرم، چرت می زدند، چرت می زدند یا گپ می زدند
[ترجمه گوگل]در آن هندی ها ساعت های ظهر گرم، شیرین و یا چت می گذارند