کلمه جو
صفحه اصلی

parenthood


معنی : پدری، وظایف والدین، مقام والدین
معانی دیگر : والدینی

انگلیسی به فارسی

پدری، والدینی، مقام والدین، وظایف والدین


پدر و مادر، وظایف والدین، پدری، مقام والدین


انگلیسی به انگلیسی

• role or position of being a parent, state of being a father or mother
parenthood is the state of being a parent.

مترادف و متضاد

پدری (اسم)
fatherhood, patronymic, parenthood

وظایف والدین (اسم)
parenthood

مقام والدین (اسم)
parenthood

جملات نمونه

1. the cares incident to parenthood
توجهاتی که جزو وظایف والدین است

2. Parenthood is an experience nothing else can duplicate.
[ترجمه ترگمان]Parenthood تجربه ای است که هیچ چیز دیگری نمی تواند تکثیر شود
[ترجمه گوگل]پدر و مادر تجربه تجربی است که هیچ چیز دیگری نمی تواند تکثیر کند

3. The book takes a humorous look at parenthood.
[ترجمه ترگمان]کتاب نگاهی مضحک به مادر شدن دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب یک نگاه طنز آمیز به والدین می کند

4. Everyone has doubts about their readiness for parenthood.
[ترجمه ترگمان]همه در مورد آمادگی والدین نسبت به والدین شک دارن
[ترجمه گوگل]هر کس در مورد آمادگی آنها برای والدین شک و تردید دارد

5. There is a social stigma attached to single parenthood.
[ترجمه ترگمان]یک ننگ اجتماعی مرتبط با یک پدر و مادر شدن وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک ننگ اجتماعی مرتبط با پدر و مادر تک وجود دارد

6. Her book sentimentalizes parenthood and completely ignores the disadvantages of it.
[ترجمه ترگمان]کتاب او پدر و مادر شدن است و به طور کامل معایب آن را نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]کتاب او احساس پدر و مادر را به طور کامل نادیده می گیرد

7. The prospect of parenthood filled her with horror.
[ترجمه ترگمان]تصور پدر بودن او را با وحشت پر می کرد
[ترجمه گوگل]چشم انداز پدر و مادر او را با وحشت پر کرد

8. Parenthood would give him a sense of purpose.
[ترجمه ترگمان]Parenthood به او یک معنا می داد
[ترجمه گوگل]پدر و مادر به او حس هدف می دهد

9. Only the female can guarantee her parenthood, and to her descends the task of single-handedly rearing the young.
[ترجمه ترگمان]تنها ماده می تواند والدین خود را تضمین کند، و به او اجازه می دهد که تنهایی خود را عقب بیندازد
[ترجمه گوگل]تنها زن می تواند پدر و مادرش را تضمین کند و به او تکیه کند تا جوان را پرورش دهد

10. Also patron of crusaders, kings, and parenthood. Feast day, August 2
[ترجمه ترگمان]هم چنین حامی of، پادشاهان و پدر و مادر شدن روز بزرگداشت ۲ اوت
[ترجمه گوگل]همچنین پاسداران صلیبی، پادشاهان و پدر و مادر روز رستاخیز، 2 آگوست

11. But the object of parenthood was just this, to fit your children for an independent existence.
[ترجمه ترگمان]اما موضوع پدر و مادر شدن فقط این بود که برای یک زندگی مستقل مناسب فرزندان شما بود
[ترجمه گوگل]اما هدف ازدواج تنها این بود، تا بتواند فرزندان شما را برای یک زندگی مستقل آماده کند

12. And parenthood does provide opportunities to help children help themselves: Get to know your children.
[ترجمه ترگمان]و پدر و مادر شدن فرصتی را برای کمک به کودکان برای کمک به خودشان فراهم می کنند: آن ها را بشناسید
[ترجمه گوگل]والدین فرصت هایی برای کمک به فرزندان خود فراهم می آورند تا فرزندان خود را بشناسند

13. Adoptive parents often have little practical preparation for parenthood.
[ترجمه ترگمان]والدین Adoptive اغلب آمادگی عملی اندکی برای والدینی دارند
[ترجمه گوگل]والدین پذیرفته شده اغلب آمادگی عملی بسیار کمی برای والدین دارند

14. Many people seek self-actualization and fulfillment through parenthood.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به دنبال شکوفایی و تحقق بخشیدن از طریق پدر و مادر شدن هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به دنبال خودکفایی و تحقق آن از طریق والدین هستند

پیشنهاد کاربران

والدگری

جایگاه والدین

پدر و مادر شدن


کلمات دیگر: