کلمه جو
صفحه اصلی

olympic games


معنی : مسابقات المپیک
معانی دیگر : (یونان باستان) ناوردهای (مسابقات) ورزشی و موسیقی و شعر که هر چهار سال یک بار در دشت المپیا برگزار می شد، مسابقه های قهرمانی که یونانیهای باستان هرچهارسال یک باربرپامی کنند

انگلیسی به فارسی

بازی های المپیک، مسابقات المپیک


(یونان باستان) ناوردهای (مسابقات) ورزشی و موسیقی و شعر که هر چهار سال یک بار در دشت المپیا برگزار میشد


(امروزه) مسابقات المپیک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an international amateur athletic competition patterned after the ancient Greek games, held every four years in different countries, with separate dates and locations for winter and warm-weather sports.

• series of international athletic games held every four years (based on ancient greek tradition)
the olympic games or the olympics are a set of international sports competitions which take place every four years, each time in a different country.

مترادف و متضاد

مسابقات المپیک (اسم)
olympiad, olympic games

جملات نمونه

1. I saw the Olympic Games on television.
[ترجمه ترگمان]من بازی های المپیک را در تلویزیون دیدم
[ترجمه گوگل]من بازی های المپیک را در تلویزیون دیدم

2. The commentary on the Olympic games was much better on the other channel.
[ترجمه ترگمان]گزارش بازی های المپیک بسیار بهتر از دیگر کانال ها بود
[ترجمه گوگل]تفسیر در بازی های المپیک خیلی بهتر از کانال دیگر بود

3. The Olympic Games begin with a parade of all the competing nations.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک با رژه همه کشورهای رقیب آغاز می شود
[ترجمه گوگل]مسابقات المپیک با یک رژه از تمام کشورهای رقیب آغاز می شود

4. Who will play host to the next Olympic Games?
[ترجمه ترگمان]چه کسی میزبان بازی های المپیک بعدی خواهد بود؟
[ترجمه گوگل]چه کسی میزبان بازی های المپیک بعدی خواهد بود؟

5. This year's Olympic Games will be the biggest ever sporting event.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک امسال بزرگ ترین رویداد ورزشی است
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک امسال بزرگترین رویداد ورزشی است

6. The Olympic Games should not be politicized.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک نباید جنبه سیاسی داشته باشد
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک نباید سیاسی شوند

7. The opening ceremony of the 2012 Olympic Games is coming.
[ترجمه ترگمان]مراسم افتتاحیه بازی های المپیک ۲۰۱۲ در حال انجام است
[ترجمه گوگل]مراسم افتتاحیه بازی های المپیک 2012 در حال آمدن است

8. At the 196Olympic Games she had won gold medals in races at 200, 400, and 800m.
[ترجمه ترگمان]او در بازی های المپیک ۱۹۶ مدال طلا در مسابقات ۲۰۰، ۴۰۰ و ۸۰۰ متر کسب کرد
[ترجمه گوگل]در بازیهای 1961 المپیک او مدال طلا را در مسابقات 200، 400 و 800 متری برد

9. Only amateurs may complete in the Olympic Games.
[ترجمه ترگمان]تنها آماتورها ممکن است در بازی های المپیک کامل شوند
[ترجمه گوگل]فقط علاقه مندان ممکن است در بازی های المپیک کامل شوند

10. It was the Olympic Games that really put Seoul on the map.
[ترجمه ترگمان]این بازی های المپیک بود که سئول را روی نقشه قرار داد
[ترجمه گوگل]این بازی های المپیک بود که سئول را بر روی نقشه قرار داد

11. The Olympic Games began with a parade of all the competing nations.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک با رژه تمام کشورهای رقیب آغاز شد
[ترجمه گوگل]مسابقات المپیک با یک رژه از همه کشورهای رقیب آغاز شد

12. The Olympic Games are always televised.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک همیشه از تلویزیون پخش می شوند
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک همیشه تلویزیونی می شوند

13. She's hoping to participate in the next Olympic Games.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که در بازی های المپیک آینده شرکت کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که در بازی های المپیک بعدی شرکت کند

14. The 1984 Olympic Games was held in Los Angeles.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک ۱۹۸۴ در لس آنجلس برگزار شد
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک 1984 در لس آنجلس برگزار شد

15. The Olympic Games always has an official mascot.
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک همیشه یک مسکات رسمی دارد
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک همیشه دارای یک طلسم رسمی است


کلمات دیگر: