1. directrix parabola
راهنمای سهمی
2. However the results give an approximate parabola with a minimum in the range of voltages studied.
[ترجمه میثم] اگرچه با مطالعه در محدوده حداقل ولتاژنتایج تقریبا یکسانی بدست می اید
[ترجمه میثم] گرچه با مطالعه محدوده حداقل ولتاژ نتایج یکسانی بوجود می آید.
[ترجمه میثم] گرچه نتایج سهمی شکل تقریبایکسانی با مطالعه محدوده حداقل ولتاژهابدست می آید.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نتایج یک سهمی تقریبی با حداقل در دامنه ولتاژ مطالعه شده می دهد
[ترجمه گوگل]با این وجود نتایج به دست آوردن تقریبا یکسان با حداقل در محدوده ولتاژ مورد مطالعه قرار می گیرد
3. Properties of a parabola All parabolas are similar.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های سهمی شکل همه سهمی شبیه هم هستند
[ترجمه گوگل]خواص یک پارابولا همه پارابول ها شبیه هستند
4. The parabola has the important property of reflecting to its focus all lines parallel to the x axis.
[ترجمه ترگمان]فاصله سهمی دارای ویژگی مهم انعکاس همه خطوط موازی با محور x است
[ترجمه گوگل]پارابولا ویژگی مهمی دارد که منعکس کننده همه خطوط موازی با محور x می باشد
5. Distance a locates the focus of the parabola on the x axis.
[ترجمه ترگمان]فاصله فوکوس بر روی محور x را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]فاصله یک نقطه تمرکز را بر محور x قرار می دهد
6. Properties of a parabola All parabolas are similar. Focal length a determines the magnitude.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های سهمی شکل همه سهمی شبیه هم هستند فاصله کانونی یک اندازه را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]خواص یک پارابولا همه پارابول ها شبیه هستند طول کانونی a مقدار بزرگی را تعیین می کند
7. The parabola is the section of a right circular cone on a plane parallel to the slope of the cone.
[ترجمه ترگمان]شکل سهمی بخشی از یک مخروط مدور درست بر روی صفحه موازی با شیب مخروط است
[ترجمه گوگل]Parabola بخش مخروطی دایره ای راست در یک هواپیما موازی با شیب مخروط است
8. For the path to be an exact parabola the direction of the force acting must not change.
[ترجمه ترگمان]برای مسیری که باید در مسیر درست باشد، جهت نیرویی که عمل می کند نباید تغییر کند
[ترجمه گوگل]برای اینکه مسیر یک پارابول دقیق باشد، جهت نیروی عمل باید تغییر نکند
9. The interpolation algorithm a parabola based on principle of one by one comparison is pro - posed.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم درون یابی یک سهمی در اصل یک با یک مقایسه است
[ترجمه گوگل]الگوریتم درونیابی یک پارابولا مبتنی بر اصل یک به یک مقایسه شده است
10. The plane should follow the parabola.
[ترجمه ترگمان]هواپیما باید حرکت را دنبال می کرد
[ترجمه گوگل]هواپیما باید از پارابولا پیروی کند
11. Static oxidation curve is basically parabola.
[ترجمه ترگمان]منحنی اکسیداسیون ایستا اساسا چرخش است
[ترجمه گوگل]منحنی اکسیداسیون استاتیک اساسا پارابولا است
12. The parabola would control air flow in a way that would lessen the shockwave, NASA says.
[ترجمه ترگمان]ناسا می گوید که این سهمی جریان هوا را به گونه ای کنترل خواهد کرد که the را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]ناسا می گوید این پارابولا جریان هوا را به گونه ای کنترل می کند که موج شوک را کاهش می دهد
13. Parabola detection is a fundamental problem in road recognition application.
[ترجمه ترگمان]تشخیص parabola یک مساله بنیادی در کاربرد تشخیص جاده است
[ترجمه گوگل]تشخیص پارابولا یک مشکل اساسی در برنامه تشخیص جاده است
14. An aeroplane is flown on a specifically curved path-a parabola.
[ترجمه ترگمان]هواپیما در یک خط مستقیم بالا می رود
[ترجمه گوگل]یک هواپیما بر روی یک مسیر منحصر به فرد پرواز - یک پارابولا پرواز می کند
15. The departure leg would be the mirror image of the inbound path ( a hyperbola or parabola ).
[ترجمه ترگمان]پای ترک تصویر آینه ای همان مسیر ورودی (یک hyperbola یا سهمی متحرک)خواهد بود
[ترجمه گوگل]پایه خروج می تواند تصویر آینه مسیر ورودی (یک هیپربول یا پارابولا) باشد