1. experience oftentimes allays our fear of the unknown
تجربه اغلب ترس ما را از ناشناخته ها تخفیف می دهد.
2. The best is oftentimes the enemy of the good.
[ترجمه ترگمان]بهترین چیز در غالب اوقات دشمن خوب است
[ترجمه گوگل]بهترین ها اغلب دشمن خوبی هستند
3. Oftentimes I have to wait more than twenty minutes for a bus.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات باید بیش از بیست دقیقه صبر کنم تا یک اتوبوس بیاید
[ترجمه گوگل]اغلب من باید برای یک اتوبوس بیش از بیست دقیقه منتظر بمانم
4. Oftentimes, I wouldn't even return the calls.
[ترجمه ترگمان]من حتی جواب تلفن را هم نمی دادم
[ترجمه گوگل]اغلب من حتی تماس ها را نیز نمی بینم
5. In the workplace, for example, there oftentimes are no accommodations for people who have the responsibilities of parenthood.
[ترجمه ترگمان]برای مثال در محل کار، اغلب هیچ محل سکونت برای افرادی وجود ندارد که مسیولیت والدینی داشته باشند
[ترجمه گوگل]برای مثال، در محل کار، برای افرادی که مسئولیت پدر و مادر بودن را دارند، اغلب برای آنها ملاقات نمی شود
6. The most unfortunate, the most destructive, and oftentimes the most stubbornly-fought conflicts are those of an intra-provincial or civil character.
[ترجمه ترگمان]The، the، و اغلب اوقات the ترین درگیری ها، آن هایی هستند که ماهیتی درونی یا مدنی دارند
[ترجمه گوگل]مخرب ترین، ویرانگر ترین و اغلب درگیری های شدیدتر از آن است که از یک شخصیت داخلی و مدنی باشد
7. Oftentimes, these products are out of date almost as soon as they come on the market.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، این محصولات تقریبا به محض اینکه وارد بازار می شوند خارج از تاریخ هستند
[ترجمه گوگل]اغلب این محصولات تقریبا به زودی در بازار عرضه می شوند
8. C . Oftentimes Julian has very strange behavior.
[ترجمه ترگمان]ج اغلب اوقات میلادی رفتار بسیار عجیبی دارد
[ترجمه گوگل]سی اغلب جولیان رفتار بسیار عجیب و غریب دارد
9. For oftentimes it had caught him: and he was kept bound with chains and in fetters; and he brake the bands, and was driven of the devil into the wilderness.
[ترجمه ترگمان]بیشتر اوقات او را دستگیر کرده بود؛ و او را با زنجیر و زنجیر بسته نگه می داشت؛ و دسته دسته را به هم وصل می کرد و شیطان را به صحرا رانده بود
[ترجمه گوگل]برای اغلب اوقات او را گرفتار کرده بود و او با زنجیرها و گوزن ها متوقف شده بود؛ و او گروه ها را ترک کرد و از شیطان به بیابان رانده شد
10. They can finish the training oftentimes without any injuries.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند این آموزش را اغلب بدون هیچ جراحتی به اتمام برسانند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند آموزش را اغلب بدون آسیب رساندن به پایان برسانند
11. Oftentimes, their pile-up documents are just papers which should have been thrown into the waste basket a long time ago.
[ترجمه ترگمان]Oftentimes و مدارک آن ها فقط کاغذی هستند که مدت ها پیش باید به سطل زباله انداخته باشند
[ترجمه گوگل]اغلب اسناد جعلی آنها فقط مقالاتی هستند که باید مدت ها پیش به سبد ضایعات پرتاب شوند
12. Oftentimes, these fossils are not made available to science at all.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، این فسیل ها برای علم در دسترس نیستند
[ترجمه گوگل]اغلب این فسیل ها به علت در دسترس نیستند
13. Oftentimes, we come across difficulties in life because we have not listened to our parents.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، ما در زندگی با مشکلاتی مواجه می شویم، چون به والدین خود گوش نکردیم
[ترجمه گوگل]اغلب ما در زندگی با مشکلات مواجه هستیم، زیرا ما به والدینمان گوش نداده ایم