کلمه جو
صفحه اصلی

ongoing


معنی : در حال پیشرفت، مداوم
معانی دیگر : پاینده، در جریان، در پیشرفت، جاری

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: existing continuously from some time in the past into the present.
مترادف: continuing
متضاد: finished
مشابه: chronic, continual, continuous, enduring, lasting, unbroken, uninterrupted

- The killer has not been found, and the investigation is still ongoing.
[ترجمه ترگمان] قاتل پیدا نشد و تحقیقات همچنان ادامه دارد
[ترجمه گوگل] قاتل پیدا نشده است و تحقیقات همچنان ادامه دارد
- Scientists are studying the ongoing changes in the volcano.
[ترجمه محدثه] دانشمندان درحال مطالعه ی تغییرات مداوم در آتشفشان هستند
[ترجمه ترگمان] دانشمندان در حال مطالعه تغییرات در حال پیشرفت در آتشفشان می باشند
[ترجمه گوگل] دانشمندان در جریان تغییرات جاری در آتشفشان هستند

• progress; continuing process
continuous; existing; in progress
an ongoing situation is continuing to happen.

مترادف و متضاد

continuous


در حال پیشرفت (اسم)
ongoing

مداوم (صفت)
stable, persistent, continuous, uninterrupted, steady, unremitting, continuing, ongoing, running

Synonyms: advancing, continuing, current, developing, evolving, extant, growing, heading, in process, in progress, marching, open-ended, progressing, successful, unfinished, unfolding


Antonyms: incontinuous, infrequent, intermittent, stopping


جملات نمونه

1. ongoing discussions
مذاکرات در حال جریان

2. There is an ongoing debate on the issue.
[ترجمه ترگمان]بحث های ادامه دار در مورد این مساله وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک بحث مداوم در مورد این موضوع وجود دارد

3. It was just another episode in an ongoing saga of marriage problems.
[ترجمه ترگمان]این یک حادثه دیگر در یک حماسه جاری از مشکلات ازدواج بود
[ترجمه گوگل]این فقط یک قسمت دیگر در حوادث مداوم از مشکلات ازدواج بود

4. Training is part of our ongoing career development program.
[ترجمه ترگمان]آموزش بخشی از برنامه توسعه شغلی در حال پیشرفت ما است
[ترجمه گوگل]آموزش بخشی از برنامه توسعه حرفه ای در حال انجام است

5. Those on the other side of this ongoing debate fare little better.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که در طرف دیگر این بحث در حال پیشرفت هستند کمی بهتر هستند
[ترجمه گوگل]کسانی که در طرف دیگر این مباحث در حال مذاکره هستند کمی بهتر عمل می کنند

6. Rapid siltation at Aswan is also a major ongoing problem.
[ترجمه ترگمان]siltation سریع در اسوان نیز یک مشکل عمده در حال پیشرفت است
[ترجمه گوگل]خستگی سریع در آسوان همچنان یک مشکل عمده در حال انجام است

7. Remember to pay ongoing attention to the intonation, and regard it as of equal importance to get right as the actual words.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که توجه مداوم را به لحن صدا بکنید و آن را به عنوان یک اهمیت مساوی برای درست کردن کلمات واقعی، مورد توجه قرار دهید
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که به ذهنیت جاری توجه داشته باشید و آن را به همان اندازه اهمیت دهید تا به عنوان کلمات واقعی درست شود

8. Ongoing problems seem to arise of their own accord, and then to spread through the ranks with no ostensible cause.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد مشکلات در حال انجام به خودی خود بروز می کنند و سپس با هیچ دلیل ظاهری از میان صفوف پراکنده می شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مشکلات موجود به نظر خودشان برسد و سپس در میان صفات بدون علت ظاهری گسترش یابد

9. Her ongoing ordeal is hardly a picnic, but her fatalistic humor gets her through.
[ترجمه ترگمان]آزمایش سخت گیری او به ندرت به گردش می رود، اما humor fatalistic او را به حال خود رها می کند
[ترجمه گوگل]اعتراضات مداوم او به سختی یک پیک نیک است، اما طنز افسانه ای او باعث می شود او را از طریق

10. The police investigation is ongoing.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات پلیس در حال انجام است
[ترجمه گوگل]تحقیقات پلیس ادامه دارد

11. So much for the comfort of inheriting successful ongoing projects.
[ترجمه ترگمان]بنابراین برای به دست آوردن موفقیت پروژه های در حال پیشرفت موفق بسیار است
[ترجمه گوگل]خیلی برای راحتی ارث بردن پروژه های موفق در حال انجام است

12. Counselors are also available to help patients with ongoing issues that may have become unmanageable as a result of their illness.
[ترجمه ترگمان]Counselors همچنین در دسترس هستند تا به بیمارانی که مشکلات در حال پیشرفت دارند، کمک کنند که ممکن است در نتیجه بیماری غیرقابل مهار شوند
[ترجمه گوگل]مشاوران نیز برای کمک به بیماران با مسائل در حال انجام است که ممکن است در نتیجه بیماری خود غیر قابل کنترل شوند

13. She is creative of life and ongoing nurture.
[ترجمه ترگمان]او خلاق زندگی و پرورش مداوم است
[ترجمه گوگل]او خلاق زندگی و پرورش مداوم است

14. Finally, the drawing is ongoing and never finished, which one could say reflects one of my philosophies of life.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نقاشی در حال پیشرفت است و هرگز تمام نشده است، که می توان گفت یکی از فلسفه های زندگی من است
[ترجمه گوگل]سرانجام، طراحی در حال انجام است و هرگز پایان نیافته است، که می توان گفت یکی از فلسفه های زندگی من را نشان می دهد

15. But the problems have been ongoing since the loss of Smith, a big, rangy junior who had all-star potential.
[ترجمه ترگمان]اما مشکلات از زمان از دست دادن اسمیت، یک نوجوان لاغر و لاغر که پتانسیل تمام ستاره را داشت، در جریان است
[ترجمه گوگل]اما از زمان از دست دادن اسمیت، یک جوان بزرگ و جوان که از تمام ستاره ها برخوردار بود، مشکلات حل شده است

ongoing discussions

مذاکرات درحال جریان


پیشنهاد کاربران

ترقی

مستدام
پاینده

ادامه دار، مداوم، مستمر

جاری، مستمر
ongoing costs
هزینه های جاری، هزینه های مستمر

تکرار شونده

همیشه گی، بی وقفه، بلاانقطاع

درجریان ( adj )
The discussions are still ongoing
بحثها هنوز درجریانند

دائمی

جاری و در حال پیشرفت ( صفت )

پویا

در دست اقدام، در جریان، جاری

جاری

پیوسته

مستمر

در حال پیشرفت، مداوم

همیشگی، مستمر، مداوم، پابرجا
در حال انجام/وقوع، در جریان، در دست اجرا/اقدام، داره انجام میشه
رو به جلو/پیشرفت

پایا

در حال پیشرفت، در جریان

در حال رشد

رو به رشد و افزایش

فزاینده

مداوم - در حال جریان - موجود - جاری و پیوسته - در حال انجام شدن continuous
. Walk through the largest ongoing protest in Paris, france
با call هم زیاد میاد. اگه تو واتسپ یا تلگرام پیام صوتی گرفته باشید گاهی میبینید مینویسه ongoing call


معمول !!


کلمات دیگر: