1. The Roman Empire was overrun by Nordic barbarians.
[ترجمه ترگمان]امپراطوری روم، به وسیله بربرها، مورد تاخت و تاز قرار گرفت
[ترجمه گوگل]امپراطوری روم توسط ارواح نوردیک برده شد
2. The Nordic countries have been quick to assert their interest in the development of the Baltic States.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اسکاندیناوی سرعت خود را در توسعه کشورهای بالتیک اعلام کردند
[ترجمه گوگل]کشور های شمال اروپا سریعا ابراز علاقه خود به توسعه کشورهای بالتیک شده اند
3. He's a classic Nordic type - tall with blond hair and blue eyes.
[ترجمه ترگمان]او یک نوع کلاسیک از شمال اروپا است که موهای بور و چشمانی آبی دارد
[ترجمه گوگل]او نوع کلاسیک نوردیک است - بلند با موهای بور و چشم آبی
4. A friend knitted me a fabulous Nordic jumper, which immediately took on the status of security blanket.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوستانش یک بلوز fabulous شمالی به من داد که فورا وضعیت پتوی امنیتی را گرفت
[ترجمه گوگل]یک دوست یک بلوز شگفت انگیز نوردیک را به من زد که بلافاصله وضعیت پتو امنیت را گرفت
5. In Fiona's case it was the Inverness Nordic Ski Club which put her name forward.
[ترجمه ترگمان]در مورد فیونا این باشگاه اسکی شمالی شمالی بود که اسمش را به جلو گذاشته بود
[ترجمه گوگل]در مورد فیونا این باشگاه اسکی اسکاندیناوی بود که نام او را به پیش گذاشت
6. The Nordic types are far from dominant among them.
[ترجمه ترگمان]انواع اسکاندیناوی از غالب آن ها متمایز هستند
[ترجمه گوگل]انواع نوردیک در میان آنها غالب است
7. Danske Bank became the largest bank in the Nordic region, with Unibank slightly smaller in terms of overall capital assets.
[ترجمه ترگمان]بانک Danske با توجه به دارایی های سرمایه ای کلی، به بزرگ ترین بانک در منطقه شمال اروپا تبدیل شد
[ترجمه گوگل]Danske Bank بزرگترین بانک در منطقه Nordic شد، و Unibank با توجه به دارایی های کل سرمایه کم است
8. The Nordic Championship Show for Rottweilers is rotated between the three different countries.
[ترجمه ترگمان]مسابقات قهرمانی اسکاندیناوی برای Rottweilers بین سه کشور مختلف به چرخش در می آید
[ترجمه گوگل]نمایش قهرمانی Nordic برای Rotweilers در بین سه کشور مختلف تغییر یافته است
9. He too had discovered that the Nordic people have long memories.
[ترجمه ترگمان]او نیز کشف کرده بود که مردم اسکاندیناوی خاطرات طولانی دارند
[ترجمه گوگل]او همچنین کشف کرده است که مردم شمال اروپا خاطرات طولانی دارند
10. The new range of Access shower trays from Nordic neatly solves all these problems.
[ترجمه ترگمان]دامنه جدید از سینی های حمام دسترسی از شمال اروپا، همه این مشکلات را حل می کند
[ترجمه گوگل]طیف جدید Access Doors از Nordic به طور منظم همه این مشکلات را حل می کند
11. Tours depart the Breckenridge Nordic Ski Center nightly.
[ترجمه ترگمان]تورها هر شب مرکز اسکی Breckenridge Nordic را ترک می کنند
[ترجمه گوگل]تور روزهای تعطیلات Breckenridge Nordic را ترک می کند
12. I've used the Alpamayo for backpacking and Nordic ski touring and found it very stable.
[ترجمه ترگمان]من از the برای اسکی با کوله پشتی و شمال اروپا استفاده کردم و آن را خیلی پایدار یافتم
[ترجمه گوگل]من از Alpamayo برای کوله پشتی و تور اسکی Nordic استفاده کردم و آن را بسیار پایدار یافتم
13. The Nordic countries suggested instead a phase-out of such dumping by 1990.
[ترجمه ترگمان]کشورهای اسکاندیناوی به جای این که در سال ۱۹۹۰ چنین dumping را کاهش دهند، پیشنهاد کردند که این روند کاهش یابد
[ترجمه گوگل]کشورهای شمال اروپا پیشنهاد دادند تا سالیان سال به این مرحله از تخریب بپردازند
14. Skating is responsible for the growing popularity of nordic resorts in Northern California.
[ترجمه ترگمان]Skating مسئول افزایش محبوبیت of در کالیفرنیای شمالی است
[ترجمه گوگل]اسکیت بازی مسئول محبوبیت روزافزون استراحتگاه های شمالی در شمال کالیفرنیا است
15. This was Nordic Man in his prime.
[ترجمه ترگمان]این مرد شمالی در اوج خودش بود
[ترجمه گوگل]این مرد نیویورک در نخستین بود