کلمه جو
صفحه اصلی

nest egg


معنی : اندوخته
معانی دیگر : (تخمی که برای تشویق مرغ به تخم گذاری در لانه ی او می گذارند) انگیزانه، تخم مایه، تخمی که درلانه مره میگذارند تا مره تخم کند، مایه

انگلیسی به فارسی

تخمی که درلانه مرغ می گذارند تا مرغ تخم کند، مایه، اندوخته


لانه تخم مرغ، اندوخته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sum of money put away for future use.

(2) تعریف: a real or artificial egg left in a nest to induce a hen to lay eggs there.

• a nest egg is a sum of money that you are saving for a particular purpose; an informal expression.

مترادف و متضاد

اندوخته (اسم)
hoard, store, reserve, nest egg

saved money


Synonyms: backup, cache, emergency funds, funds, investment, life savings, mad money, means, money in the bank, piggy bank, provisions, rainy day fund, reserve, reserve fund, reserves, resources, savings, savings account, sinking fund, something for a rainy day, something to fall back on, stash, stash, stockpile, unexpended balance


جملات نمونه

1. They have a little nest egg tucked away somewhere for a rainy day.
[ترجمه ساعدی] آن ها اندوخته کمی برای روزهای بحرانی دارند .
[ترجمه ترگمان]آن ها یک لانه کوچک در جایی برای روز بارانی دارند
[ترجمه گوگل]آنها یک تخم مرغ را در یک روز بارانی جا دادند

2. They had to use part of their retirement nest egg to pay for their son's college fees.
[ترجمه ساعدی] آنها باید بخشی از پس انداز باز نشستگی خود را برای شهریه کالج پسرشان استفاده کنند.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند از قسمتی از تخم بازنشستگی خود استفاده کنند تا هزینه تحصیل پسرشان را بپردازند
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند از بخشی از تخم مرغ های بازنشستگی خود استفاده کنند تا هزینه های کالج پسرش را پرداخت کنند

3. The nest egg grew and grew; improbably, unbelievably, it grew.
[ترجمه ترگمان]تخم طلا رشد کرد و بزرگ شد؛ improbably، به طور باورنکردنی، بزرگ شد
[ترجمه گوگل]تخم مرغ تخم گذار رشد کرد و رشد کرد باور نکردنی، باور نکردنی، رشد کرد

4. Royal Liver is also sitting on a large nest egg.
[ترجمه ترگمان]کبد سلطنتی نیز بر روی یک تخم بزرگ قرار دارد
[ترجمه گوگل]سلول کبدی نیز در یک تخم مرغ بزرگ قرار دارد

5. They have their nest egg in the bank - they hope to buy a house in two years.
[ترجمه ترگمان]آن ها تخم لانه شان را در بانک دارند - آن ها امیدوارند که در عرض دو سال یک خانه بخرند
[ترجمه گوگل]آنها تخم مرغ خود را در بانک می گذرانند - آنها امیدوارند در دو سال آینده یک خانه بخرند

6. This nest egg will ensure a nice retirement for us.
[ترجمه ترگمان]این تخم، بازنشستگی خوب را برای ما تضمین می کند
[ترجمه گوگل]این لانه تخم مرغ یک بازنشستگی خوب برای ما را تضمین می کند

7. By retirement, they had saved up quite a nest egg.
[ترجمه ترگمان]با بازنشستگی، آن ها یک تخم لانه را پس انداز کرده بودند
[ترجمه گوگل]با بازنشستگی، آنها تخم مرغ کاملا انباشته شده بودند

8. This nest egg will ensure a nice retirement for us; Preparation will guarantee success!
[ترجمه ترگمان]این تخم لانه یک بازنشستگی خوب را برای ما تضمین می کند؛ آماده سازی موفقیت را تضمین می کند!
[ترجمه گوگل]این لانه تخم مرغ یک بازنشستگی خوب برای ما را تضمین می کند؛ آماده سازی موفقیت را تضمین می کند!

9. The old couple finally used their nest egg by taking a trip to Taiwan.
[ترجمه ترگمان]زوج پیر در نهایت با بردن سفری به تایوان از تخم خود استفاده کردند
[ترجمه گوگل]با گذشت یک سفر به تایوان، زن و شوهر پیرامون تخم مرغ های خود را از سر گرفتند

10. He did not even build up a nest egg.
[ترجمه ترگمان]حتی یک تخم مرغ هم درست نکرد
[ترجمه گوگل]او حتی یک تخمک لانه نداشت

11. Six brutal facts about your nest egg you must confront Middle East North Africa Financial Network.
[ترجمه ترگمان]شش واقعیت وحشیانه در مورد تخم your باید با شبکه مالی افریقای شمالی خاورمیانه رو به رو شوید
[ترجمه گوگل]شش اطلاعات وحشیانه در مورد تخم مرغ خود را باید با شبکه مالی شمال آفریقا خاورمیانه مقابله کنید

12. Regular investment of small amounts of money is an excellent way of building a nest egg.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری منظم و منظم پول یک راه عالی برای ساختن یک تخم لانه است
[ترجمه گوگل]سرمایه گذاری منظم از مقادیر کمی پول، راهی عالی برای ساخت یک تخم مرغ است

13. Eileen and Harry had to dip into their retirement nest egg to pay for their son's college fees.
[ترجمه ترگمان]من و ایل ین و Harry مجبور شدیم به لانه بازنشستگی شان شیرجه بزنیم و هزینه تحصیل son را بپردازند
[ترجمه گوگل]ایلین و هری مجبور بودند که تخم مرغ های بازنشستگی خود را بپوشند تا هزینه های کالج پسرش را پرداخت کنند

پیشنهاد کاربران

پس انداز

اندوخته، ، پس انداز

اندوخته و پس انداز

Money kept or saved for special purpose

توضیح درباره اصطلاح nest egg
nest egg به تخم مرغی می گویند که قرار است تبدیل به جوجه شود، به خاطر همین اصطلاحا به سرمایه ای که بعدا می توان از آن بهره برد نیز گفته می شود.

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: