کلمه جو
صفحه اصلی

pandemonium


معنی : دوزخ، غوغا، مرکز دوزخ، کاخ شیطان
معانی دیگر : جنجال، جوش و خروش، قیامت، جهنم، جای شلوغ پلوغ، جای خر تو خر، محل پر جنب و جوش، مرکز دوز، کا  شیطان

انگلیسی به فارسی

مرکز دوزخ، کاخ شیطان، دوزخ، غوغا


سرگیجه، دوزخ، غوغا، مرکز دوزخ، کاخ شیطان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: wild, tumultuous uproar; noisy chaos.
مترادف: bedlam, hubbub
مشابه: anarchy, chaos, clamor, commotion, confusion, disorder, mess, noise, tumult, turmoil, uproar

- The shocking announcement caused pandemonium on the floor of the stock exchange.
[ترجمه ترگمان] این اعلامیه تکان دهنده باعث ایجاد جنجالی در کف بازار بورس شد
[ترجمه گوگل] اعلام تکان دهنده موجب غفلت در کف بورس شد
- The audience broke into pandemonium; shouting, stomping, and throwing things at the speaker.
[ترجمه ترگمان] حضار ناگهان وارد معرکه شدند، فریاد زدند، پای کوبی کردند، و همه چیز را به طرف رئیس پرت کردند
[ترجمه گوگل] تماشاگران به زحمت افتادند؛ فریاد، تکان دادن، و پرتاب چیزها در بلندگو

(2) تعریف: a place or scene marked by such uproar or chaos.
مترادف: bedlam, hubbub
مشابه: chaos, furor, melee, mess, tumult, turmoil, uproar

• riot, uproar, turmoil, panic, confusion; din, noise, ruckus
if there is pandemonium in a place, the people there are behaving in a very noisy and confused way.

مترادف و متضاد

دوزخ (اسم)
acheron, tartarus, hell, inferno, pandemonium, gehenna

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

مرکز دوزخ (اسم)
pandemonium

کاخ شیطان (اسم)
pandemonium

craziness, commotion


Synonyms: anarchy, babel, bedlam, bluster, brouhaha, chaos, clamor, clatter, confusion, din, hassle, hubbub, hue and cry, hullabaloo, jangle, noise, racket, riot, ruckus, rumpus, tumult, turbulence, turmoil, uproar


Antonyms: calm, peace


جملات نمونه

1. suddenly pandemonium broke loose
ناگهان غوغا بپا شد.

2. There was complete pandemonium in the kitchen.
[ترجمه ترگمان]در آشپزخانه غوغایی برپا بود
[ترجمه گوگل]در آشپزخانه پاندمی کامل بود

3. There was pandemonium when the news was announced.
[ترجمه ترگمان]زمانی که خبر اعلام شد، غوغایی به راه افتاد
[ترجمه گوگل]زمانی که خبر اعلام شد، شاهزاده خانم ظاهر شد

4. Pandemonium reigned in the hall as the unbelievable election results were read out.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نتایج باور نکردنی انتخابات از بین رفتند، Pandemonium در سالن حکمفرما بود
[ترجمه گوگل]پانداونیم در سالن حاکم بود، زیرا نتایج انتخابات باور نکردنی خوانده شد

5. Pandemonium reigned in the classroom until the teacher arrived.
[ترجمه ترگمان]تا رسیدن معلم، Pandemonium در کلاس حکمفرما بود
[ترجمه گوگل]پند ندیم در کلاس درس تا زمانی که معلم وارد شد

6. There was pandemonium in court as the judge gave his summing up.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که قاضی جمع بندی خود را اعلام کرد، غوغایی در دادگاه برپا شد
[ترجمه گوگل]دادگاه به دلیل قصدی که به جمع آوری داده شد، در دادگاه بود

7. Pandemonium broke out when the news was announced.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که خبر اعلام شد، Pandemonium شروع به صحبت کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که خبر اعلام شد، پاندیمیم شروع شد

8. There was pandemonium in the classroom till the head appeared.
[ترجمه ترگمان]در کلاس غوغایی برپا شده بود که سر و کله اش پیدا شد
[ترجمه گوگل]در مواقعی که در کلاس وجود داشت، در کلاس درس شاهد بودیم

9. The whole lobby was a perfect pandemonium, and the din was terrific.
[ترجمه ترگمان]تمام سالن انتظار یک مجلس رقص کامل را داشت، و این صدا فوق العاده بود
[ترجمه گوگل]کل لابی یک روز عجیب و غریب بود و دین فوق العاده بود

10. Saturday night must have been pandemonium with everybody needing their turn in the washtub.
[ترجمه ترگمان]شنبه شب حتما با تمام کسانی که در طشت برق می زدند، غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]شب شنبه شب عید است باید همه روزه را با همه کسانی که نیاز به نوبت خود را در آشپزخانه داشته اند داشته باشند

11. Meanwhile William J. . Seymour presided over this gentle pandemonium with tact and an impressive capacity for personal diplomacy.
[ترجمه ترگمان]در خلال این احوال، ویلیام جی و سیمور با درایت و درایت دقیق برای دیپلماسی شخصی ریاست این دیوان عالی را بر عهده داشت
[ترجمه گوگل]در همین حال ویلیام ج سیمور در این حادثه ملایم با تدبیر و ظرفیت قابل توجهی برای دیپلماسی شخصی رهبری کرد

12. The room dissolved into a pandemonium of quips and shouts as viewers recognized themselves or their friends on the video.
[ترجمه ترگمان]این اتاق در زمانی که بینندگان خود و یا دوستان خود را در این ویدیو می شناختند، به یک هرج و مرج تبدیل شد
[ترجمه گوگل]این اتاق به یک حادثه خفیف و فریاد زد، زیرا بینندگان خودشان و یا دوستانشان را در این ویدیو شناسایی کردند

13. All around me the pandemonium continued.
[ترجمه ترگمان]در اطراف من غوغایی به راه انداخته بود
[ترجمه گوگل]همه چیز در اطرافم ادامه داشت

Suddenly pandemonium broke loose.

ناگهان غوغا به‌پا شد.


پیشنهاد کاربران

کشاکش

همهمه، شیرتوشیر، اغتشاش

قصر شیطان در سریال "ماجراهای هراس انگیز سابرینا"

قیامت، جهنم
مثلا وقتی میگیم چه قیامتی/جهنمی شده اونجا!

غوغا، آشوب


کلمات دیگر: