1. my neighbor has bought a new car
همسایه ی من ماشین نو خریده است.
2. my neighbor was quiet, shy and antisocial
همسایه ام آرام و خجالتی و عزلت گرای بود.
3. our neighbor was an old fox
همسایه ی ما پیر نیرنگ بازی بود.
4. your neighbor is reputed to be rich
شهرت دارد که همسایه ی تو پولدار است.
5. a close neighbor
همسایه ی مجاور
6. a talkative neighbor
یک همسایه ی وراج
7. an unpleasant neighbor
یک همسایه ی بد قلق
8. love thy neighbor
(انجیل) همنوع خود را دوست بدار.
9. my former neighbor
همسایه ی سابق من
10. my infernal neighbor
همسایه ی پدرسوخته ی من
11. my next-door neighbor
همسایه ی دیوار به دیوار من
12. our new neighbor seems to be very combative
ظاهرا همسایه ی جدید ما خیلی اهل دعوا و مرافعه است.
13. ali visited with a neighbor on the telephone
علی با همسایه تلفنی گپ زد.
14. he has sued his neighbor
از دست همسایه اش عارض شده است.
15. her theory that our neighbor was a spy
حدس او مبنی بر اینکه همسایه ی ما جاسوس بود
16. my confusion of the neighbor for the mailman embarrassed me
عوضی گرفتن همسایه به جای پستچی مرا خجل کرد.
17. a man who flatters his neighbor spreads a net for his feet
مردی که از همسایه اش تعریف بیجا می کند دامی می گستراند برای گیر انداختن پاهای او.
18. a shirt-sleeve talk with a neighbor
یک صحبت رک با همسایه
19. i can't stand my new neighbor
تاب تحمل همسایه ی جدیدم را ندارم.
20. he had a conversation with his new neighbor
او با همسایه ی تازه اش صحبت کرد.
21. we are having trouble with our new neighbor
با همسایه ی جدید خود مشکل داریم.
22. they were all eager to meet the new neighbor
همه ی آنها مشتاق ملاقات همسایه ی جدید بودند.
23. we have decided to have no commerce with our new neighbor
تصمیم گرفته ایم هیچگونه رابطه ای با همسایه ی جدیدمان برقرار نکنیم.
24. each of the students signed the paper and passed it on to his neighbor
هر یک از شاگردان ورقه را امضا کرد و به نفر بعدی داد.
25. "Who is it?" he called. — 'It's your neighbor. '.
[ترجمه ترگمان]\"چه کسی است؟\" او صدا زد \" همسایه تان است
[ترجمه گوگل]'کیه؟' او تماس گرفت - این همسایه شماست '
26. The woman denounced her neighbor for helping the enemy.
[ترجمه ترگمان]زن همسایه خود را برای کمک به دشمن محکوم کرد
[ترجمه گوگل]زن همسایه اش را برای کمک به دشمن محکوم کرد
27. A neighbor sheltered the boy for seven days.
[ترجمه ترگمان]یک همسایه هفت روز او را زیر نظر گرفته بود
[ترجمه گوگل]یک همسایه پسر را برای هفت روز حبس کرد
28. Our new neighbor is always flinging his money around, with his color television and his new car every year.
[ترجمه ترگمان]همسایه جدید ما همیشه پول خود را با تلویزیون رنگی و اتومبیل جدیدش در هر سال قرار می دهد
[ترجمه گوگل]همسایه جدید ما همواره پول خود را با تلویزیون رنگی و ماشین جدیدش هر ساله از بین می برد
29. A neighbor volunteered to keep an eye on the kids .
[ترجمه ترگمان]یکی از همسایه ها داوطلب شد که مراقب بچه ها باشه
[ترجمه گوگل]یک همسایه داوطلب برای مراقبت از بچه ها بود
30. Mrs. Smith has done for her by a neighbor.
[ترجمه ترگمان]خانم اسمیث با یکی از همسایه ها این کار را کرده است
[ترجمه گوگل]خانم اسمیت همسایه اش برای او انجام داده است