درمان شده، شفاء دادن، بهبودی دادن، سالم کردن
cured
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• preserved, dried, smoked, pickled (of food); (medicine) healed, made well, successfully treated
جملات نمونه
1. punishment cured him of lying
مجازات دروغگویی او را برطرف کرد.
2. a child cured of lisping
کودکی که شلی زبان او چاره یابی شده است
3. his cancer was cured
سرطان او درمان شد.
4. what can't be cured must be endured
درد لاعلاج را باید تحمل کرد
5. her disease cannot be cured easily
بیماری او به آسانی درمان نخواهد شد.
6. a dim hope that perhaps he may be cured too
روزنه ی امیدی که شاید او نیز شفا یابد
7. The evil wound is cured but not the evil name.
[ترجمه ترگمان]زخم شیطانی درمان شده است اما نه نام شیطان
[ترجمه گوگل]زخم زخم درمان می شود اما نه نام بد
[ترجمه گوگل]زخم زخم درمان می شود اما نه نام بد
8. A disease known is half cured.
[ترجمه ترگمان]بیماری شناخته شده نیمه درمان است
[ترجمه گوگل]بیماری شناخته شده نیمه درمان است
[ترجمه گوگل]بیماری شناخته شده نیمه درمان است
9. He who is born a fool is never cured.
[ترجمه ترگمان]کسی که به دنیا آمده است هرگز درمان نمی شود
[ترجمه گوگل]او که احمق متولد شده است هرگز درمان نمی شود
[ترجمه گوگل]او که احمق متولد شده است هرگز درمان نمی شود
10. What can’t be cured must be endured.
[ترجمه ترگمان]چیزی که نمیشه درمانش کرد باید تحمل بشه
[ترجمه گوگل]چه چیزی نمی تواند درمان شود؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی نمی تواند درمان شود؟
11. The doctors cured her of cancer.
[ترجمه ترگمان]دکترها او را از سرطان درمان کردند
[ترجمه گوگل]پزشکان او را از سرطان درمان کردند
[ترجمه گوگل]پزشکان او را از سرطان درمان کردند
12. The wound cured in a few days.
[ترجمه ترگمان] زخم در چند روز درمان شد
[ترجمه گوگل]زخم در چند روز درمان می شود
[ترجمه گوگل]زخم در چند روز درمان می شود
13. Now doctors believe they have cured him of the disease.
[ترجمه ترگمان]حالا دکترها فکر می کنند که او او را از بیماری درمان کرده اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پزشکان بر این باورند که او را از این بیماری درمان کرده اند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پزشکان بر این باورند که او را از این بیماری درمان کرده اند
14. The ham is cured, then lightly smoked.
[ترجمه ترگمان]گوشت نمک سود شده و سپس به آرامی سیگار می کشد
[ترجمه گوگل]ژامبون درمان می شود، سپس کمی دودی می شود
[ترجمه گوگل]ژامبون درمان می شود، سپس کمی دودی می شود
15. In Morocco, trachoma has almost been completely cured in children.
[ترجمه ترگمان]در مراکش، trachoma تقریبا به طور کامل در کودکان درمان شده است
[ترجمه گوگل]در مراکش، تراکوم تقریبا به طور کامل در کودکان درمان می شود
[ترجمه گوگل]در مراکش، تراکوم تقریبا به طور کامل در کودکان درمان می شود
پیشنهاد کاربران
برطرف شدن بیماری
خوب شدن بیماری
خوب شدن بیماری
دلمه بستن
پرورده
مانند:
cured olive
مانند:
cured olive
تصفیه شده، عمل آوری شده
پخته شده ( مهندسی شیمی )
مداوا
بهبود پیدا کردن
خوب شدن
درمان شدن
مداوا شدن
خوب شدن
درمان شدن
مداوا شدن
cured ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: عملآورده
تعریف: ویژگی فراوردهای که با روش های نگهداری مواد غذایی مانند دودی کردن و خشک کردن و نمک سود کردن و شور انداختن تولید شده باشد|||متـ . عملآمده
واژه مصوب: عملآورده
تعریف: ویژگی فراوردهای که با روش های نگهداری مواد غذایی مانند دودی کردن و خشک کردن و نمک سود کردن و شور انداختن تولید شده باشد|||متـ . عملآمده
شفا پیدا کردن
کلمات دیگر: