قابل دانستن
knowable
قابل دانستن
انگلیسی به فارسی
قابل دانستن
انگلیسی به انگلیسی
• can be known
things that are knowable can be known about.
things that are knowable can be known about.
صفت ( adjective )
مشتقات: knowability (n.)
مشتقات: knowability (n.)
• : تعریف: capable of being understood or known.
• متضاد: impenetrable, unknowable
• مشابه: perceptible
• متضاد: impenetrable, unknowable
• مشابه: perceptible
- Is the universe knowable?
[ترجمه ترگمان] آیا جهان knowable است؟
[ترجمه گوگل] آیا جهان قابل شناخت است؟
[ترجمه گوگل] آیا جهان قابل شناخت است؟
مترادف و متضاد
distinct
Synonyms: visible, plain, comprehensible, obvious, understandable, clear, perceptible
جملات نمونه
1. The self is the only knowable existent.
[ترجمه ترگمان]خود تنها موجود شناخته شده ای است
[ترجمه گوگل]خود تنها موجود شناخته شده است
[ترجمه گوگل]خود تنها موجود شناخته شده است
2. In principle these constellations are knowable, and criminal behaviour fully predictable.
[ترجمه ترگمان]در اصل این صور فلکی قابل شناسایی هستند و رفتار مجرمانه کاملا قابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]در اصل این صور فلکی قابل شناخت است و رفتار جنایی قابل پیش بینی است
[ترجمه گوگل]در اصل این صور فلکی قابل شناخت است و رفتار جنایی قابل پیش بینی است
3. Answering the second should depend on knowable facts.
[ترجمه ترگمان]پاسخ به دومی باید به حقایق قابل درک بستگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]پاسخ به دوم باید به حقایق شناختی بستگی داشته باشد
[ترجمه گوگل]پاسخ به دوم باید به حقایق شناختی بستگی داشته باشد
4. The gap between the now knowable and unknowable is vast.
[ترجمه ترگمان]فاصله بین این اکنون قابل درک و قابل شناخت گسترده است
[ترجمه گوگل]شکاف بین فعل شناختی و غیر قابل شناخت گسترده است
[ترجمه گوگل]شکاف بین فعل شناختی و غیر قابل شناخت گسترده است
5. And by cost-of-living index knowable family net is mixed. . .
[ترجمه ترگمان]و با استفاده از شاخص گذران زندگی می توان تور خانوادگی را با هم مخلوط کرد
[ترجمه گوگل]و از طریق هزینه زندگی شاخص، شبکه شناخته شده خانواده، مخلوط است
[ترجمه گوگل]و از طریق هزینه زندگی شاخص، شبکه شناخته شده خانواده، مخلوط است
6. From this knowable, the enterprise carries out the importance of built - in control system.
[ترجمه ترگمان]از این رو، شرکت اهمیت سیستم کنترل توکار را به دنبال دارد
[ترجمه گوگل]از این قابل شناختن، سازمانی اهمیت سیستم کنترل داخلی را در بر می گیرد
[ترجمه گوگل]از این قابل شناختن، سازمانی اهمیت سیستم کنترل داخلی را در بر می گیرد
7. The literary urge outran the knowable facts even in the most crucial episode in Malcolm's childhood.
[ترجمه ترگمان]اصرار ادبی بر حقایق قابل درک حتی در دشوارترین قسمت دوران کودکی مالکوم پیشی گرفت
[ترجمه گوگل]این ادبیات حقوقی قابل شناخت را حتی در قسمت مهم ترین دوران کودکی مالکوم نیز بی اعتبار می کند
[ترجمه گوگل]این ادبیات حقوقی قابل شناخت را حتی در قسمت مهم ترین دوران کودکی مالکوم نیز بی اعتبار می کند
8. We are likely to build an increasingly artificial, and hence increasingly knowable world.
[ترجمه ترگمان]ما به احتمال زیاد یک جهان مصنوعی بسازیم و از این رو جهان به طور فزاینده ای قابل درک است
[ترجمه گوگل]ما به احتمال زیاد به ساختن جهان به طور فزاینده مصنوعی، و به همین ترتیب شناخته شده
[ترجمه گوگل]ما به احتمال زیاد به ساختن جهان به طور فزاینده مصنوعی، و به همین ترتیب شناخته شده
9. Under their influence, the horizons sprung wide and fear went away and the unknown became knowable.
[ترجمه ترگمان]تحت نفوذ آن ها، افق ها وسعت می یافتند و ترس از بین می رفت و مجهول می شد
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر آنها، افق ها گسترده شد و ترس از بین رفت و ناشناخته قابل شناخت بود
[ترجمه گوگل]تحت تأثیر آنها، افق ها گسترده شد و ترس از بین رفت و ناشناخته قابل شناخت بود
10. Knowability is the objective nature of all the things in the universe, but not all the things with knowability can be transformed into the knowable things in reality.
[ترجمه ترگمان]Knowability طبیعت عینی تمام چیزها در جهان است، اما همه چیز با knowability می تواند به چیزهای قابل درک در واقعیت تبدیل شود
[ترجمه گوگل]دانایی ماهیت عینی همه چیز در جهان است، اما همه چیزهایی که قابلیت شناختن آن را می توان به واقعیت های قابل شناخت تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]دانایی ماهیت عینی همه چیز در جهان است، اما همه چیزهایی که قابلیت شناختن آن را می توان به واقعیت های قابل شناخت تبدیل کرد
11. By definition, the future beyond the Singularity is not knowable by our linear, chemical, animal brains, but Kurzweil is teeming with theories about it.
[ترجمه ترگمان]با تعریف، آینده فراتر از یکتایی از مغزهای خطی، شیمیایی و حیوانی ما قابل درک نیست، اما کرزویل آن را در مورد آن پر کرده است
[ترجمه گوگل]با تعریف، آینده فراتر از Singularity است که توسط خطی، شیمیایی، مغز حیوانات قابل شناخت نیست، اما Kurzweil با نظریه های مربوط به آن پوشیده است
[ترجمه گوگل]با تعریف، آینده فراتر از Singularity است که توسط خطی، شیمیایی، مغز حیوانات قابل شناخت نیست، اما Kurzweil با نظریه های مربوط به آن پوشیده است
12. It is given that a method to make use of knowable fuzzy implication operation construction new fuzzy implication operations.
[ترجمه ترگمان]به این معنی است که یک روش برای استفاده از عملیات استنباط فازی قابل درک برای عملیات استنباط فازی جدید
[ترجمه گوگل]داده شده است که یک روش برای استفاده از عملیات پیاده سازی فازی شناخته شده عملیات پیاده سازی فازی جدید
[ترجمه گوگل]داده شده است که یک روش برای استفاده از عملیات پیاده سازی فازی شناخته شده عملیات پیاده سازی فازی جدید
13. Then the mind stuff, reflecting both the knower and the knowable, becomes omniscient.
[ترجمه ترگمان]بعد، ذهن، که هم وهم و هم the را منعکس می کند، دانای مطلق می شود
[ترجمه گوگل]سپس ذهن، منعکس کننده هر دو دانش و شناخت، شناخته شده است
[ترجمه گوگل]سپس ذهن، منعکس کننده هر دو دانش و شناخت، شناخته شده است
14. Some thinkers, like Bultmann before them, are content to distinguish between a Christ of faith, who is knowable, and a historical Jesus, who is not.
[ترجمه ترگمان]برخی از اندیشمندان مانند بولتمان پیش از آن ها، برای تمایز بین مسیح از ایمان، که قابل درک است، و یک مسیح تاریخی که نیست، راضی هستند
[ترجمه گوگل]برخی از متفکران، مانند بولتمن قبل از آنها، تمایل دارند بین مسیح ایمان، شناخته شده و عیسی مسیح، که نیستند، تمایز قائل شوند
[ترجمه گوگل]برخی از متفکران، مانند بولتمن قبل از آنها، تمایل دارند بین مسیح ایمان، شناخته شده و عیسی مسیح، که نیستند، تمایز قائل شوند
پیشنهاد کاربران
شناختنی، قابل شناخت، شناخت پذیر
کلمات دیگر: