1. the prologue of a chaucer poem called the canterbury tales
مطلع شعر چاسر بنام ((زائران کنتربوری))
2. in the prologue of life
در آغاز زندگانی
3. what's past is prologue
گذشته دیباچه ی آینده است،این تازه اول کار است
4. The prologue to the novel is written in the form of a newspaper account.
[ترجمه ترگمان]مقدمه این رمان به شکل یک حساب روزنامه نوشته شده است
[ترجمه گوگل]پرولوگ به این رمان در قالب یک گزارش روزنامه نوشته شده است
5. The signing of the agreement was a prologue to better relations between the two countries.
[ترجمه ترگمان]امضای این قرارداد مقدمه روابط بهتر بین دو کشور بود
[ترجمه گوگل]امضای توافق نامه ای برای روابط بهتر بین دو کشور بود
6. This was a prologue to today's bloodless revolution.
[ترجمه ترگمان]این مقدمه انقلاب بدون خونریزی امروز بود
[ترجمه گوگل]این مقدمه ای بر انقلاب خونین امروز بود
7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
8. A poor wedding is a prologue to misery.
[ترجمه ترگمان] یه عروسی ناچیز یه مقدمه برای بدبختی - ه
[ترجمه گوگل]یک عروسی فقیر، مقدمه ای برای بدبختی است
9. The play begins with a brief prologue.
[ترجمه ترگمان]نمایشنامه با مقدمه کوتاهی آغاز می شود
[ترجمه گوگل]بازی با یک پرولوگ کوتاه آغاز می شود
10. In his prologue to 'Faust', Goethe said some very interesting things about art.
[ترجمه ترگمان]گوته در مقدمه خود به فاوست، چیزهای بسیار جالبی درباره هنر گفت
[ترجمه گوگل]گوته در مقدمه خود به �فاوست� گفت: چیزهای بسیار جالب در مورد هنر
11. Euripidean drama commonly has an expository prologue whose function is to outline the forthcoming action of the play.
[ترجمه ترگمان]درام Euripidean معمولا یک مقدمه ویژه دارد که وظیفه آن طرح کلیات اجرای نمایش است
[ترجمه گوگل]نمایشنامه یوروپید ها معمولا یک پرولوگ توصیفی دارد که کارکرد آن در تعیین فعالیت بعدی بازی است
12. The past is the prologue to the future.
[ترجمه ترگمان]گذشته مقدمه آینده است
[ترجمه گوگل]گذشته، پیشگویی برای آینده است
13. It is part of the ritual, or a prologue to the drama.
[ترجمه ترگمان]این بخشی از مراسم است، یا پیش درآمد آن است
[ترجمه گوگل]این بخشی از مراسم یا پیشگویی درام است
14. The trials of the past are prologue to success.
[ترجمه ترگمان]محاکمات مربوط به گذشته مقدمه موفقیت است
[ترجمه گوگل]محاکمه های گذشته پیشگام موفقیت هستند
15. The brief prologue sets the scene for what is to follow.
[ترجمه ترگمان]این مقدمه کوتاه، صحنه را برای آنچه که باید دنبال شود می گذارد
[ترجمه گوگل]پیشگویی کوتاه صحنه را برای آنچه دنبال می کند، تعیین می کند