کلمه جو
صفحه اصلی

sortie


معنی : یورش، یورش اوردن
معانی دیگر : (هواپیمای جنگی) پرواز عملیاتی، پرواز رزمی، جنگ پرواز، تک پرواز، (حمله ی ناگهانی محاصره شده ها به محاصره کنندگان) برون تاخت، برون تک، نیروی برون تاز، قشون یورش برنده، خروج، sortie نظ، حمله پادگان محاصره شده بمحاصره کنندگان

انگلیسی به فارسی

(نظامی) حمله پادگان محاصره شده بمحاصره


عجله کن، یورش، یورش اوردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an assault made by a besieged military force against its attackers.

(2) تعریف: the flying of an aircraft on a combat mission.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sorties, sortieing, sortied
• : تعریف: to go on a sortie.

• go on a military sortie; carry out a military sortie; sally forward
raid made by a besieged military force on its attackers; combat flight made by an aircraft; body of troops on a military sortie; short trip away from home
if a military force makes a sortie, it makes an attack or raid by leaving its own position and going briefly into enemy territory.
a sortie is a brief trip away from your home or base, especially a trip to an unfamiliar place; a literary use.

مترادف و متضاد

یورش (اسم)
offense, rush, attack, assault, offensive, onslaught, onrush, raid, pash, pounce, sally, sortie

یورش اوردن (فعل)
raid, storm, sally, sortie

armed attack


Synonyms: assault, charge, invasion, mission, offense, raid, rush, sally, strike


جملات نمونه

1. His first sortie into the world of film - making wasn't very successful.
[ترجمه ترگمان]اولین شبیخون او به دنیای فیلم سازی چندان موفقیت آمیز نبود
[ترجمه گوگل]اولین بار او در جهان فیلمبرداری بسیار موفق نبود

2. We made a sortie from our hotel to the open-air market.
[ترجمه ترگمان]ما از هتل خود به بازار هوای آزاد فرار کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک هتل عجیب و غریب را به بازار آزاد در هوای آزاد عرضه کردیم

3. His men made a sortie to Guazatan and took a prisoner.
[ترجمه ترگمان]افراد او به سوی Guazatan یورش بردند و زندانی را گرفتند
[ترجمه گوگل]مردان او را به Guazatan گشت و زندانی گرفتند

4. This is the acclaimed historian John Taylor's first sortie into fiction.
[ترجمه ترگمان]این اولین شبیخون جان تیلور به داستان تخیلی است
[ترجمه گوگل]اولین تیزر تحسین شده جان تیلور در داستان است

5. Even this sortie was a test flight.
[ترجمه ترگمان]حتی این sortie، یک پرواز آزمایشی بود
[ترجمه گوگل]حتی این پرواز یک پرواز آزمایشی بود

6. The sortie with Black's bishop has cost him time and he has no tangible pressure on d
[ترجمه ترگمان]شبیخون با اسقف سیاه برای او تمام شده است و او هیچ گونه فشار محسوسی در بر نداشته است
[ترجمه گوگل]رانده شدن با اسقف سیاه مشغول به کار است و او فشار زیادی بر روی د ندارد

7. Now everything was ready for the big sortie.
[ترجمه ترگمان]اکنون همه چیز برای the بزرگ آماده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر همه چیز آماده است برای خروج بزرگ است

8. Our entire Fleet had to prepare for sortie on such short notice.
[ترجمه ترگمان]تمامی کشتی های نیروی دریایی ما مجبور بودند که با توجه به این اخطار کوتاه، آماده شبیخون باشند
[ترجمه گوگل]کل ناوگان ما مجبور شد برای چنین پیچیده ای آماده شود

9. But Middleton received enormous damage on that last sortie which ultimately proved fatal.
[ترجمه ترگمان]اما میدلتون این آخرین شبیخون را متحمل شد که در نهایت منجر به مرگ شد
[ترجمه گوگل]اما میدلتون خسارت عظیمی را که در گذشته وارد شد، در نهایت به مرگ منجر شد

10. But each time it was a sudden sortie and took Trondur by surprise so he was not ready to spear them.
[ترجمه ترگمان]اما هر دفعه یک حمله ناگهانی بود و با شگفتی او را غافلگیر می کرد، بنابراین حاضر نبود که آن ها را نیزه بزند
[ترجمه گوگل]اما هر بار آن را یک بار ناگهانی گرفت و Trondur توسط تعجب را گرفته بود، به طوری که او آماده به آنها نیست

11. And he let squadron commanders plan their own sortie schedules.
[ترجمه ترگمان]و او فرمانده اسواران را برای برنامه sortie خود تدارک دید
[ترجمه گوگل]و او به فرماندهان اسکادران اجازه می دهد برنامه های خود را در برنامه های خود را برنامه ریزی کنند

12. His first sortie into ( ie attempt to enter ) politics was unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]اولین شبیخون او به (یعنی تلاش برای ورود)به سیاست ناموفق بود
[ترجمه گوگل]اولین نفوذ او در سیاست (یعنی تلاش برای ورود) سیاست ناکام بود

13. His first sortie into politics was unsuccessful.
[ترجمه ترگمان]نخستین شبیخون او به سیاست ناموفق بود
[ترجمه گوگل]اولین نفوذ او در سیاست، ناموفق بود

Each airplane made two sorties a day.

هر هواپیما روزی دو تک پرواز انجام می‌داد.


پیشنهاد کاربران

پرواز عملیاتی

ماموریت/یورش/حمله جنگی ناگهانی بویژه بعد از محاصره شدن ( توسط جنگنده، ناو یا سربازان )
Sally

• the aircraft from this sortie returned safely
• Visitors share chores and organize yoga sessions, hikes and bird - watching sorties


Sortie ( علوم نظامی )
واژه مصوب: نوبت پرواز
تعریف: هریک از پروازهای عملیاتی یک هواگَرد|||متـ . نوبت 3


کلمات دیگر: