جلوتر (یا عقب تر) رفتن، جابجا شدن
move along
جلوتر (یا عقب تر) رفتن، جابجا شدن
انگلیسی به انگلیسی
• keep going, move forward
جملات نمونه
1. Curious pedestrians were ordered to move along.
[ترجمه ترگمان]پیاده ها کنجکاو شده بودند که به راه خود ادامه دهند
[ترجمه گوگل]عابر پیاده های عجیب و غریب به همراهشان دستور دادند
[ترجمه گوگل]عابر پیاده های عجیب و غریب به همراهشان دستور دادند
2. The policeman told us to move along.
[ترجمه ترگمان]پلیس به ما گفت که حرکت کنیم
[ترجمه گوگل]پلیس به ما گفت که حرکت کند
[ترجمه گوگل]پلیس به ما گفت که حرکت کند
3. The policeman told the crowds to move along.
[ترجمه ترگمان]پلیس به جمعیت گفت که حرکت کنند
[ترجمه گوگل]پلیس به جمعیت گفت که برای حرکت به سمت
[ترجمه گوگل]پلیس به جمعیت گفت که برای حرکت به سمت
4. Research tends to move along at a slow but orderly pace.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات معمولا با سرعت آرام اما منظم حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]تحقیق به سمت سرعت حرکت کند اما مرتب حرکت می کند
[ترجمه گوگل]تحقیق به سمت سرعت حرکت کند اما مرتب حرکت می کند
5. The bus driver asked them to move along.
[ترجمه ترگمان]راننده اتوبوس از آن ها خواست که حرکت کنند
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس از آنها خواست تا حرکت کنند
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس از آنها خواست تا حرکت کنند
6. Defence budgeting and procurement do not move along different tracks from defence policy as a whole.
[ترجمه ترگمان]بودجه بندی و تدارکات دفاعی در امتداد مسیرهای مختلفی از سیاست دفاع به عنوان یک کل حرکت نمی کنند
[ترجمه گوگل]بودجه بندی و تدارکات دفاع در سراسر مسیرهای مختلف از سیاست دفاعی به طور کلی حرکت نمی کند
[ترجمه گوگل]بودجه بندی و تدارکات دفاع در سراسر مسیرهای مختلف از سیاست دفاعی به طور کلی حرکت نمی کند
7. The plates would then presumably move along with the currents, connecting the upwellings and downwellings in giant convection cells.
[ترجمه ترگمان]سپس صفحات احتمالا همراه با جریان حرکت می کنند و the و downwellings را در سلول های همرفت عظیم متصل می کنند
[ترجمه گوگل]سپس صفحات احتمالا همراه با جریان حرکت می کنند، اتصال آپولین ها و پایینی ها را در سلول های ترانسپورتی غول پیکر
[ترجمه گوگل]سپس صفحات احتمالا همراه با جریان حرکت می کنند، اتصال آپولین ها و پایینی ها را در سلول های ترانسپورتی غول پیکر
8. The further organizations move along this path, the greater the payoff.
[ترجمه ترگمان]هر چه سازمان های بیشتری در طول این مسیر حرکت کنند، بازدهی بیشتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]سازمان های بیشتری در این مسیر حرکت می کنند، بازده بیشتر است
[ترجمه گوگل]سازمان های بیشتری در این مسیر حرکت می کنند، بازده بیشتر است
9. We are are so big, and move along with such momentum, that we are able to live through everything.
[ترجمه ترگمان]ما بسیار بزرگ هستیم و با چنان سرعتی حرکت می کنیم که قادر به زندگی در همه چیز هستیم
[ترجمه گوگل]ما خیلی بزرگ هستیم و همراه با چنین حرکتی حرکت می کنیم که ما می توانیم از طریق همه چیز زندگی کنیم
[ترجمه گوگل]ما خیلی بزرگ هستیم و همراه با چنین حرکتی حرکت می کنیم که ما می توانیم از طریق همه چیز زندگی کنیم
10. Criticism should always be a positive move along the road to high profits.
[ترجمه ترگمان]انتقاد همیشه باید یک حرکت مثبت در امتداد مسیر به سمت سود بالا باشد
[ترجمه گوگل]نقد باید همیشه یک حرکت مثبت در راه سود بالا باشد
[ترجمه گوگل]نقد باید همیشه یک حرکت مثبت در راه سود بالا باشد
11. They move along the underground systems to either emerge in due course or stay tight to rabbits they have encountered.
[ترجمه ترگمان]آن ها در طول سیستم های زیر زمینی حرکت می کنند تا به طور مستقیم ظاهر شوند و یا نزدیک خرگوشی که با آن ها مواجه شده اند، بمانند
[ترجمه گوگل]آنها در امتداد سیستم های زیرزمینی حرکت می کنند یا به تدریج ظاهر می شوند و یا به تدریج به خرگوش هایی که با آنها مواجه می شوند، ممانعت می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در امتداد سیستم های زیرزمینی حرکت می کنند یا به تدریج ظاهر می شوند و یا به تدریج به خرگوش هایی که با آنها مواجه می شوند، ممانعت می کنند
12. The braiding yarn is tended to move along the direction of the carrier movement.
[ترجمه ترگمان]نخ بافندگی تمایل به حرکت در جهت حرکت حامل دارد
[ترجمه گوگل]نخ ریسی معمولا در جهت حرکت حرکت حامل حرکت می کند
[ترجمه گوگل]نخ ریسی معمولا در جهت حرکت حرکت حامل حرکت می کند
13. As these products move along the supply chain from the farm to the table, they can be contaminated by pathogens such as salmonella, e. coli, and hepatitis A virus.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این محصولات در امتداد زنجیره تامین از مزرعه تا میز حرکت می کنند، توسط pathogens مانند سالمونلا، e، آلوده می شوند coli و هپاتیت آ
[ترجمه گوگل]همانگونه که این محصولات در طول زنجیره تامین از مزرعه به میز حرکت می کنند، می توانند از طریق بیماری هایی نظیر سالمونلا، و غیره آلوده شوند کولیت و ویروس هپاتیت A است
[ترجمه گوگل]همانگونه که این محصولات در طول زنجیره تامین از مزرعه به میز حرکت می کنند، می توانند از طریق بیماری هایی نظیر سالمونلا، و غیره آلوده شوند کولیت و ویروس هپاتیت A است
14. Circular cylinder is a basic move along a straight line trajectory can be considered as a collection of the same diameter of the circle, if the horizontal section of film, then it is a straight line.
[ترجمه ترگمان]استوانه مربعی یک حرکت اساسی در مسیر خط مستقیم است و می تواند به عنوان مجموعه ای از همان قطر دایره در نظر گرفته شود، اگر بخش افقی فیلم باشد، پس یک خط مستقیم است
[ترجمه گوگل]سیلندر دایره ای یک حرکت اساسی در امتداد مسیر خط مستقیم می تواند به عنوان مجموعه ای از همان قطر دایره در نظر گرفته شود، اگر بخش افقی فیلم باشد، سپس یک خط مستقیم است
[ترجمه گوگل]سیلندر دایره ای یک حرکت اساسی در امتداد مسیر خط مستقیم می تواند به عنوان مجموعه ای از همان قطر دایره در نظر گرفته شود، اگر بخش افقی فیلم باشد، سپس یک خط مستقیم است
پیشنهاد کاربران
متفرق بشید ( people )
برید دنبال کارِتون ( خودمانی )
پیش بردن
جایی رو ترک کردن با دستور مسئول آنجا
The police were telling us to move along.
به کسی بگوییم از جایی برود
A guy in a uniform was moving some kids along.
از سر گرفتن و پیش رفتن
It’s up to the committee to move the process along
The police were telling us to move along.
به کسی بگوییم از جایی برود
A guy in a uniform was moving some kids along.
از سر گرفتن و پیش رفتن
It’s up to the committee to move the process along
۱ - متفرق کردن
To officially order someone to stop standing and go somewhere else
!Move along = واینستا. . برو. . برو جلو. . برو کنار. . حرکت کن. . محل رو ترک کن. . متفرق شین
۲ - پیش رفتن هم فیزیکی و هم مجازی
To continue and make progress
• The people were moving along in an orderly way
• The construction of ruined city is moving along
. well
• The police tried to move along the protestors who were gathered around the capitol building.
To officially order someone to stop standing and go somewhere else
!Move along = واینستا. . برو. . برو جلو. . برو کنار. . حرکت کن. . محل رو ترک کن. . متفرق شین
۲ - پیش رفتن هم فیزیکی و هم مجازی
To continue and make progress
• The people were moving along in an orderly way
• The construction of ruined city is moving along
. well
• The police tried to move along the protestors who were gathered around the capitol building.
راه اندازی، به جریان افتادن یا به جریان انداختنas the process moves along, i learned that وقتی فرایند راه افتاد فهمیدم که رییس نیستم!
پیشرفت، پیش برد The process move along far too quickly کار به اون سرعتی که میخاستم پیش نمیره
کلمات دیگر: