کلمه جو
صفحه اصلی

patty


چونه ی مسطح (خمیر یا گوشت چرخ کرده و غیره)، گردله، گرداله، گردک، پای گوشت (meat pie)، پای کوچک، pattie نان شیرینی میوه دار یاگوشت دار

انگلیسی به فارسی

( pattie ) نان شیرینی میوه دار یاگوشت دار


کثیف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: patties
(1) تعریف: a small flat round or oval cake of ground meat or other food.

(2) تعریف: a similarly shaped piece of candy.

• small pie, small casserole
a patty is a small, round meat pie; used in american english.

جملات نمونه

1. hamburger patty
گرده ی همبرگر

2. "Hey! Look out!" shouted Patty.
[ترجمه ترگمان]\"هی\"! مراقب باش پتی فریاد زد:
[ترجمه گوگل]هی مراقب باش!' پتی را سر داد

3. Patty began reading everything she could get her hands on.
[ترجمه ترگمان]پتی شروع به خواندن چیزهایی کرد که می توانست دستش را روی آن بگذارد
[ترجمه گوگل]پتی شروع به خواندن همه چیز کرد

4. Have you made up with Patty yet?
[ترجمه ترگمان]هنوز با \"پتی\" آشتی نکردین؟
[ترجمه گوگل]آیا هنوز پتی را ساخته اید؟

5. Later on I'll be speaking to Patty Davis.
[ترجمه ترگمان]بعدا با پتی دیویس صحبت می کنم
[ترجمه گوگل]بعدا من با پتی دیویس صحبت خواهم کرد

6. Patty called when you were out.
[ترجمه ترگمان]پتی وقتی بیرون بودی زنگ زد
[ترجمه گوگل]پتی وقتی که بیرون آمد، تماس گرفت

7. Okay, patty cake, patty cake bakers man, bake me a cake as fast as you can.
[ترجمه ترگمان]خب، پتی کیک شکلاتی، man کیک به من تا اونجایی که میتونی سریع کیک درست کن
[ترجمه گوگل]خوب، کیک دوست داشتنی، کیک دوست داشتنی نوشیدنی، کیک را همانطور که می توانید کباب می کنی

8. Patty Gregg How do you know when the moon is going broke?
[ترجمه ترگمان]پتی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]پتی گرگ چگونه می دانید وقتی ماه از بین می رود؟

9. I thought I saw Patty arrive. I must be seeing things today.
[ترجمه ترگمان] فکر کردم \"پتی\" رو دیدم امروز باید چیزها را ببینم
[ترجمه گوگل]فکر کردم پته را دیدم امروز باید چیزها را ببینم

10. Place patty on the bun and cover with cooked tomatoes.
[ترجمه ترگمان]پتی گرو را روی نان بپزید و با گوجه فرنگی پخته بپوشانید
[ترجمه گوگل]پیت را روی گوشت قرار داده و با گوجه فرنگی های پخته شده روبرو شوید

11. One of Davis' sisters, Patty, died at age 10 of a viral blood infection.
[ترجمه ترگمان]یکی از دوخواهر دیویس، پتی، در سن ۱۰ سالگی براثر عفونت ویروسی درگذشت
[ترجمه گوگل]یکی از خواهرهای دیویس، پتی، در 10 سالگی از یک عفونت ویروسی خون فوت کرد

12. Patty may have left, although I'm not sure.
[ترجمه ترگمان]شاید پتی هم رفته باشد، هرچند که مطمئن نیستم
[ترجمه گوگل]پتی ممکن است ترک کند، اگرچه مطمئن نیستم

13. The week before the crash, his divorce from Patty became final.
[ترجمه ترگمان]هفته قبل از حادثه، از \"پتی\" طلاق گرفته شد
[ترجمه گوگل]هفته قبل از تصادف، طلاقش از پتی به فینال رسید

14. Patty, cut, up, a, and cake are all on the word lattice.
[ترجمه ترگمان]پتی، بس کن، کیک و کیک همه روی کلمه مشبک هستند
[ترجمه گوگل]پتی، برش، تا، یک، و کیک همه در شبکه کلمه هستند

15. Big beef patty on a toastedndfomato toppedand a generous serving of guacamole.
[ترجمه ترگمان]پتی گرو با یکی از toastedndfomato غذای چینی مخصوص غذای چینی مخصوص شام می خورد
[ترجمه گوگل]گوشت گاو بزرگ در یک toastedfondo toppedand خدمت سخاوتمندانه از guacamole

hamburger patty

گرده‌ی همبرگر


پیشنهاد کاربران

پیراشکی گوشت

کوکو

Burger

The patties he took from freezer had
. still been white with frost


کلمات دیگر: