کلمه جو
صفحه اصلی

refreshingly

انگلیسی به فارسی

طراوت


انگلیسی به انگلیسی

• in an invigorating manner, in an energizing manner; in a stimulating manner, in an exhilarating manner

جملات نمونه

1. She has a refreshingly healthy attitude to work.
[ترجمه ترگمان]او دارای یک نگرش healthy برای کار است
[ترجمه گوگل]او دارای یک نگرش پرطرفدار سلامت به کار است

2. She is refreshingly informal.
[ترجمه ترگمان]او refreshingly غیر رسمی است
[ترجمه گوگل]او خلاقانه غیررسمی است

3. Their approach to life is refreshingly naive.
[ترجمه ترگمان]نگرش آن ها نسبت به زندگی refreshingly و ساده است
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها به زندگی، به طرز شگفتآور ساده لوحانه است

4. The house was refreshingly cool inside.
[ترجمه ترگمان]خانه تازه از درون خنک بود
[ترجمه گوگل]خانه درخشان بود

5. The show is refreshingly different from most exhibitions of modern art.
[ترجمه ترگمان]این نمایشگاه با most نمایشگاه های هنری مدرن متفاوت است
[ترجمه گوگل]این نمایش کاملا متفاوت از اکثر نمایشگاه های هنر مدرن است

6. In summer, that gushing sound would be refreshingly cool and delightfully soporific.
[ترجمه ترگمان]در تابستان، آن صدا که از آب بیرون می زند، refreshingly خنک و آرامش بخش خواهد بود
[ترجمه گوگل]در تابستان، این صدای خنده دار، به طرز شگفت انگیزی سرد و لذت بخش است

7. Le Yogurt Actif is deliciously fruity with a refreshingly different taste.
[ترجمه ترگمان]Le Yogurt با ذوق و سلیقه من مزه میوه میده
[ترجمه گوگل]لو یتیم Actif خوشمزه میوه ای با طعم و مزه متفاوت است

8. Independent labels are usually refreshingly uncompromising, they fill a void in the corporate music scheme.
[ترجمه ترگمان]برچسب های مستقل معمولا refreshingly هستند و خلا موجود در طرح موسیقی شرکت را پر می کنند
[ترجمه گوگل]برچسب های مستقل معمولا طراحان بی نظیر هستند، آنها در برنامه موسیقی شرکت های خود را خالی می گذارند

9. It was detailed, provocative and refreshingly easy to read.
[ترجمه ترگمان]مفصل و محرک و refreshingly بود که خواندن را آسان می کرد
[ترجمه گوگل]این دقیق، تحریک آمیز و قابل فهم برای خواندن آسان بود

10. But Lowe is refreshingly, unfashionably unapologetic.
[ترجمه ترگمان]اما لاو refreshingly و unfashionably غیر عذر خواهی است
[ترجمه گوگل]اما لئو به طرز شگفت انگیزی، غیرمحتویانه و بی ادبانه است

11. Apfelbaum refreshingly asserts that a sense of humor need not condemn the artist to triviality.
[ترجمه ترگمان]\"Apfelbaum refreshingly\" (Apfelbaum refreshingly)تاکید می کند که حس شوخ طبعی نباید این هنرمند را محکوم کند
[ترجمه گوگل]Apfelbaum refreshingly ادعا می کند که حس شوخ طبعی نیاز به هنرمند را به بی حرمتی محکوم نمی کند

12. The overall curved profile of this goggle is refreshingly different too.
[ترجمه ترگمان]پروفایل کلی منحنی این goggle refreshingly نیز متفاوت است
[ترجمه گوگل]نمای کلی منحنی این عینک نیز کاملا متفاوت است

13. He was refreshingly honest.
[ترجمه ترگمان]اون تازه honest بود
[ترجمه گوگل]او به طرز شگفت انگیزی صادق بود

14. Shrewd in the transfer market and refreshingly frank in his public pronouncements, Lennie has been the signing of the season.
[ترجمه ترگمان]Shrewd در بازار انتقال و refreshingly در اعلامیه های رسمی خود، امضای این فصل را داشته است
[ترجمه گوگل]Lennie در بازار نقل و انتقالات به طور خلاقانه در اعلامیه های عمومی خود، اعلام کرده است که Lennie امضا فصل است

15. Congratulations on producing a refreshingly readable thermodynamics book.
[ترجمه ترگمان]تبریک بر روی تولید یک کتاب thermodynamics برای ترمودینامیک
[ترجمه گوگل]تبریک به تولید یک کتاب ترمودینامیک قابل خواندن قابل خواندن است

پیشنهاد کاربران

. E. g
1 ) Her response is refreshingly direct
2 ) a refreshingly direct discussion of the agency's priorities

به شکل متفاوت و جالبی
به شکل راحت تری
به روش خوبی

نیرو بخش، تازه کننده

به شکل فرح بخشی . . .
She is also known for her refreshingly honest approach to life.


کلمات دیگر: