1. his contrition was obvious
پشیمانی او آشکار بود.
2. But despite the president s show of contrition, few analysts believe Mr Wahid is willing to become a figurehead just yet.
[ترجمه ترگمان]اما با وجود ابراز پشیمانی رئیس جمهور، برخی از تحلیلگران بر این باورند که آقای وحید در عین حال حاضر است به یک رئیس تبدیل شود
[ترجمه گوگل]اما علیرغم تظاهرکنندگان رئیس جمهور، چند تحلیلگر معتقدند آقای وحید مایل است که در حال تبدیل شدن به یک سر و صدا باشد
3. To show contrition for failures to provide price lists to consumers, offenders would volunteer payments to the Treasury.
[ترجمه ترگمان]برای نشان دادن ندامت از شکست های خرید لیست های قیمت برای مصرف کنندگان، متخلفان به خزانه پول خواهند پرداخت
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن تضاد برای شکست در ارائه لیست قیمت به مصرف کنندگان، متخلفان داوطلب پرداخت به خزانه داری هستند
4. I had put on a show of contrition all day, and behind it had been incomprehension and fright.
[ترجمه ترگمان]من تمام روز را روی یک نمایش ندامت قرار داده بودم و در پشت آن ترس و ترس ایجاد شده بود
[ترجمه گوگل]من تا به حال یک تظاهرات در تمام طول روز قرار داده بود، و پشت سر آن ناامیدی و ترس بود
5. An act of perfect contrition is essential to save our souls, when being in danger of death and in a state of mortal sin we cannot go to Confession.
[ترجمه ترگمان]برای نجات جان های ما، هنگامی که در خطر مرگ و در حالتی از گناه مرگبار بسر می بریم، نمی توانیم اعتراف کنیم
[ترجمه گوگل]یک عمل جسورانه کامل برای نجات جان ما ضروری است، هنگامی که در معرض خطر مرگ قرار داشته و در حالت گناه مرگبار ما نمی توانیم به اعتراف برسیم
6. In contrition she expatiated on the beauty of the garden.
[ترجمه ترگمان]در توبه از زیبایی باغ تعریف کرد
[ترجمه گوگل]در ترویج او بر زیبایی باغ نفوذ کرد
7. For a leader to express contrition, there needs to be a good, strong reason.
[ترجمه ترگمان]برای یک رهبر باید یک دلیل خوب و قوی وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]برای یک رهبر برای بیان توهمات، نیاز به یک دلیل خوب و قوی وجود دارد
8. The next day he'd be full of contrition, weeping and begging forgiveness.
[ترجمه ترگمان]روز بعد پر از ندامت بود و گریه می کرد و طلب بخشش می کرد
[ترجمه گوگل]روز بعد او پر از تظاهر، گریه و تقاضای بخشش است
9. It is contrition and faith and love that enable the soul to receive wisdom from heaven.
[ترجمه ترگمان]توبه و ایمان و عشق است که روح را قادر می سازد که عقل خود را از آسمان کسب کند
[ترجمه گوگل]این تریتیسم و ایمان و عشق است که روح را قادر می سازند تا از عقلانیت خردمندانه دریافت کنند
10. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
11. She forgave him because his contrition was real.
[ترجمه ترگمان]او را می بخشید، چون contrition واقعی بود
[ترجمه گوگل]او او را فدیه داده بود، زیرا طنز او واقعی بود
12. Mercy should be shown to the contrite, but the community needed to be reassured that the contrition was genuine.
[ترجمه ترگمان]عفو باید به صورت پشیمان نشان داده شود، اما جامعه باید مطمئن شود که توبه واقعی است
[ترجمه گوگل]رحمت باید به رعایت شود، اما جامعه نیاز به اطمینان داشت که تخلف واقعی بود
13. He spoke through prophets and in acts of history, through poetry and prayers of contrition.
[ترجمه ترگمان]او از طریق پیامبران و اقدامات تاریخی، از طریق شعر و نماز توبه صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او از طریق پیامبران و در اعمال تاریخ، از طریق شعر و دعاهای تیزی صحبت کرد
14. In circumstances when words are inappropriate or impractical, the apology may take the form of an elaborate pantomime of contrition.
[ترجمه ترگمان]در شرایط زمانی که کلمات نا مناسب و غیر عملی هستند، ممکن است عذر و بهانه ممکن است به شکل پانتومیم به عمل آید
[ترجمه گوگل]در شرایطی که کلمات نادرست یا غیر عملی هستند، عذرخواهی میتواند به صورت یک پانتومیم استدلال از تظاهر باشد
15. When he was a young man, Jim thought of Lent as a season of contrition, spiritual discipline and personal purification.
[ترجمه ترگمان]جیم وقتی جوان بود، عید فصح را به عنوان یک فصل ندامت، انضباط روحی و تزکیه نفس فکر می کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که او یک مرد جوان بود، جیم فکر می کند که قربان را به عنوان فصل تلطیف، نظم معنوی و تصفیه شخصی