کلمه جو
صفحه اصلی

colossal


معنی : عظیم الجثه، غول اسا
معانی دیگر : غول پیکر، تهمتن، غول آسا، دیوپیکر، خارق العاده، بزرگ، بسیاربزرگ

انگلیسی به فارسی

بسیاربزرگ ،عظیم الجثه، غول پیکر، غول‌آسا


خارق العاده، بزرگ، عظیم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: colossally (adv.)
• : تعریف: extremely large in size, magnitude, or effect; enormous; gigantic; huge.
مترادف: enormous, gigantic, huge, immense, mammoth, mighty, monstrous, tremendous
متضاد: tiny
مشابه: Brobdingnagian, commanding, cyclopean, exceeding, exorbitant, extraordinary, gargantuan, giant, humongous, imposing, jumbo, massive, monster, monumental, oversize, overwhelming, powerful, prodigious, vast

- The museum is a colossal building.
[ترجمه ترگمان] موزه ساختمان عظیمی است
[ترجمه گوگل] موزه یک ساختمان عظیم است
- She could not face the truth, and telling her was a colossal mistake.
[ترجمه امیری] او نمیتوانست با حقیقت روبرو شود، گفتن ( حقیقت ) به او اشتباه خیلی بزرگی بود.
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست حقیقت را بگوید و به او بگوید که اشتباه بزرگی است
[ترجمه گوگل] او نمیتوانست با حقیقت روبرو شود، و گفتن او یک اشتباه عظیم بود

• enormous, gigantic, tremendous
something that is colossal is very large.

مترادف و متضاد

عظیم الجثه (صفت)
immense, enormous, tremendous, huge, colossal, gargantuan, of enormous size, full-bodied

غول اسا (صفت)
colossal, titanic, gigantesque, ogreish

very large


Synonyms: barn door, behemothic, blimp, cyclopean, elephantine, enormous, gargantuan, giant, gigantic, huge, humongous, immense, jumbo, mammoth, mondo, monstrous, mountainous, super, titanic, vast


Antonyms: small, teeny, tiny


جملات نمونه

1. colossal stupidity
حماقت عظیم

2. a colossal mistake
اشتباه بسیار بزرگ

3. a colossal statue
تندیس غول پیکر

4. his ego is colossal
خودخواهی او بیش از حد است.

5. There has been a colossal waste of public money.
[ترجمه ترگمان]کلی پول عمومی هدر رفته
[ترجمه گوگل]هدر میرود

6. In the centre of the hall stood a colossal wooden statue, decorated in ivory and gold.
[ترجمه ترگمان]در وسط تالار یک مجسمه چوبی غول پیکر قرار داشت که مزین به عاج و طلایی بود
[ترجمه گوگل]در مرکز سالن یک مجسمه عظیم چوبی ساخته شده بود که در عاج و طلا تزئین شده بود

7. The singer earns a colossal amount of money.
[ترجمه ترگمان]این خواننده مقدار زیادی پول کسب می کند
[ترجمه گوگل]خواننده مقدار زیادی پول را به دست می آورد

8. The colossal monument bestrode the harbour.
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبودی از لنگرگاه بود
[ترجمه گوگل]بنای بزرگی از بندر بندر را بازسازی می کند

9. Such companies are highly competitive and welcome the colossal saving of time and money new methods represent.
[ترجمه ترگمان]چنین شرکت هایی بسیار رقابتی هستند و از صرفه جویی عظیم زمان و روش های جدید استقبال می کنند
[ترجمه گوگل]چنین شرکت هایی بسیار رقابتی هستند و از صرفه جویی در وقت و پول بسیار خوشحال می شوند

10. There was a colossal statue of the King in the middle of the square.
[ترجمه ترگمان]مجسمه عظیمی از پادشاه در وسط میدان وجود داشت
[ترجمه گوگل]مجسمه عظیم پادشاه در وسط میدان وجود داشت

11. Colossal close-outs kept him sprinting for the horizon.
[ترجمه ترگمان]Colossal که نزدیک بود او را نگه داشت تا افق را ببیند
[ترجمه گوگل]بستن های کلسانی او را به خاطر افق نگه داشت

12. What colossal conceit, what sheer hubris, in the idea that he could have both!
[ترجمه ترگمان]چه غرور عظیمی، چه غرور محض، چه غرور محض، چه غرور و غرور، که هر دو را دارد!
[ترجمه گوگل]چه تلخ غم انگیز، چه حباب محض، در ایده که او می تواند هر دو!

13. He scanned the colossal sky like a young man whose girlfriend is late for a date, never tiring of the search.
[ترجمه ترگمان]آسمان را مانند یک مرد جوان که دوست دخترش برای قرار ملاقات دیر کرده است، ورانداز کرد، هرگز از جستجو خسته نشد
[ترجمه گوگل]او آسمان غول پیکر را مانند یک مرد جوان که دوست دخترش برای یک روز دیر می کند اسکن می کند، هرگز از جستجو خسته نمی شود

14. They mix colossal metal riffs with hip-hop, employing four-letter lyrics.
[ترجمه ترگمان]آن ها riffs فلزی با هیپ هاپ را با استفاده از متن چهار نامه با هم ترکیب می کنند
[ترجمه گوگل]آنها ریف های فلزی بزرگ را با هیپ هاپ ترکیب می کنند و از اشعار چهار حرف استفاده می کنند

a colossal statue

تندیس غول پیکر


colossal stupidity

حماقت عظیم


a colossal mistake

اشتباه بسیار بزرگ


پیشنهاد کاربران

( of an order ) having more than one story of columns

In the centre of the hall stood a colossal wooden statue, decorated in ivory and gold

غول آسا، عظیم الجسه، بسیار بسیار بزرگ
adjective
: very large or great
◀️a colossal [=gigantic] statue
Their business partnership turned out to be a colossal◀️ [=massive] failure.
◀️The meeting was a colossal [=huge, enormous] waste of time.
◀️
I bet a doctor could take a skin graft from that colossal forehead of yours and reconstruct you an actual top lip.
[Big forehead and small thin upper lip]


کلمات دیگر: