کلمه جو
صفحه اصلی

torturous


معنی : طاقت فرسا، زجر دار، متضمن زجر وشکنجه
معانی دیگر : زجر دار، متضمن زجر وشکنجه، طاقت فرسا

انگلیسی به فارسی

زجر دار، متضمن زجر وشکنجه، طاقت فرسا


زجر آور، طاقت فرسا، زجر دار، متضمن زجر وشکنجه


انگلیسی به انگلیسی

• tormentingly, of torture

مترادف و متضاد

طاقت فرسا (صفت)
onerous, repugnant, exhausting, intolerable, unbearable, unsupportable, unendurable, insupportable, insufferable, torturous

زجر دار (صفت)
torturous

متضمن زجر و شکنجه (صفت)
torturous

جملات نمونه

1. This is a torturous, agonizing way to kill someone.
[ترجمه ترگمان]این یه راه زجر اور برای کشتن یه نفر هست
[ترجمه گوگل]این روش شکنجه و آزار دهنده برای کشتن کسی است

2. It was a torturous decision, but he left Apple.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم طاقت فرسا و طاقت فرسا بود، ولی اپل را ترک کرد
[ترجمه گوگل]این تصمیم شکنجه بود، اما او اپل را ترک کرد

3. The experience had become pure music, each note torturous yet unbearably sweet.
[ترجمه ترگمان]این تجربه، موسیقی ناب تبدیل شده بود، هر یک از آن ها هنوز به طرز غیرقابل تحملی شیرین بود
[ترجمه گوگل]این تجربه تبدیل به موسیقی خالص شده است، هر یادداشت عجیب و غریب اما غیر قابل تحمل شیرین است

4. Think of the torturous metaphors and similes that the readers would be spared.
[ترجمه ترگمان]به the ها و تشبیه و تشبیه که ممکن است خوانندگان از آن معاف باشند، فکر کنید
[ترجمه گوگل]فکر می کنم از استعاره های شکنجه و شبیه سازی هایی که خوانندگان از آن سر برآورده اند

5. For Inman, the torturous wanderings test his will to survive.
[ترجمه ترگمان]برای inman، the طاقت فرسا، اراده خود را برای زنده ماندن امتحان می کنند
[ترجمه گوگل]برای Inman، طغیان عجولانه آزمون اراده خود را برای زنده ماندن

6. After 3 years of torturous imprisonment, he was finally set free.
[ترجمه ترگمان]پس از سه سال شکنجه، سرانجام آزاد شد
[ترجمه گوگل]پس از 3 سال حبس، او سرانجام آزاد شد

7. Despite the torturous - up it was as a 23 -- that Lau found the most challenging.
[ترجمه ترگمان]با وجود the های طاقت فرسا، اینجا ۲۳ سال بود که Lau را به چالش کشید
[ترجمه گوگل]با وجود شکنجه - آن را به عنوان 23 بود - که لئو پیدا کردن چالش برانگیز ترین

8. His breathing was torturous.
[ترجمه ترگمان]تنفسش همراه با عذاب بود
[ترجمه گوگل]تنفس او شکنجه بود

9. When describing their feelings about writing, my clients have used such words as agonizing, excruciating, and torturous.
[ترجمه ترگمان]وقتی احساسات خود را در مورد نویسندگی توصیف می کنید، مشتریان من از کلماتی مثل شکنجه، شکنجه و شکنجه کردن استفاده کرده اند
[ترجمه گوگل]هنگام توصیف احساسات خود در مورد نوشتن، مشتریان من از واژه هایی مانند هذیان، تحریک کننده و شکنجه استفاده می کنند

10. The inquest into Arsenal's league campaign promises to be torturous.
[ترجمه ترگمان]تحقیق در زمینه مبارزه با لیگ فوتبال آرسنال قول داده است که شکنجه شود
[ترجمه گوگل]این تحقیق به کمپ لیگ آرسنال وعده داده است که به زحمت بیفتد

11. The cost information provided by traditional cost management system is torturous in modern manufacturing industry.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات هزینه ارایه شده توسط سیستم مدیریت هزینه سنتی، torturous های صنعت ساخت مدرن است
[ترجمه گوگل]اطلاعات هزینه ارائه شده توسط سیستم مدیریت هزینه های سنتی در صنایع تولیدی مدرن پیچیده است

12. Then we would have argued and had a long, torturous vacation.
[ترجمه ترگمان]بعد بحث می کردیم و تعطیلات طولانی و طاقت فرسا را داشتیم
[ترجمه گوگل]سپس ما می توانستیم بحث کنیم و تعطیلات طولانی و شلوغی داشته باشیم

پیشنهاد کاربران

زجر آور

✔️زجردار/زجرآور
little changes — while they may not change our larger culture, and while they may not be sufficient to make animal lives on factory farms less cruel, short, and torturous — still matter


کلمات دیگر: