نزدیک شونده، اینده
approaching
نزدیک شونده، اینده
انگلیسی به فارسی
نزدیک شدن، نزدیک امدن
انگلیسی به انگلیسی
• coming closer, drawing nearer; making an approach
جملات نمونه
1. we were approaching nassrabad when it started to rain
داشتیم به نصرآباد نزدیک می شدیم که باران گرفت.
2. enemy fighter planes are approaching from 12 o'clock
جنگنده های دشمن دارند از جلو نزدیک می شوند.
3. he waved down an approaching motorist to ask for help
برای دریافت امداد به راننده ای که داشت نزدیک می شد علامت داد.
4. the time of departure is approaching
هنگام عزیمت نزدیک می شود.
5. the motor boat was slitting the calm waters of the lake and approaching us
قایق موتوری آبهای آرام دریاچه را می شکافت و به ما نزدیک می شد.
6. At 60, he was now approaching retirement.
[ترجمه ترگمان]ساعت ۶۰ بود که داشت به بازنشستگی نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]در 60 سالگی، او اکنون به بازنشستگی نزدیک شده است
[ترجمه گوگل]در 60 سالگی، او اکنون به بازنشستگی نزدیک شده است
7. The approaching car's headlights were on full beam .
[ترجمه ترگمان]چراغ های جلوی اتومبیل روشن بود
[ترجمه گوگل]چراغهای نزدیک به خودرو در پرتو کامل قرار داشتند
[ترجمه گوگل]چراغهای نزدیک به خودرو در پرتو کامل قرار داشتند
8. The time is approaching when we must think about buying a new house.
[ترجمه ترگمان]زمان نزدیک شدن است که باید به خرید یک خانه جدید فکر کنیم
[ترجمه گوگل]زمانیکه ما باید در مورد خرید یک خانه جدید فکر کنیم نزدیک است
[ترجمه گوگل]زمانیکه ما باید در مورد خرید یک خانه جدید فکر کنیم نزدیک است
9. The golden week of National Day is approaching.
[ترجمه ترگمان]هفته طلایی روز ملی فرا می رسد
[ترجمه گوگل]هفته طلایی روز ملی در حال نزدیک شدن است
[ترجمه گوگل]هفته طلایی روز ملی در حال نزدیک شدن است
10. In the far distance I saw a ride approaching.
[ترجمه ترگمان]در فاصله ای دور سواری را دیدم که به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]در فاصله دور من یک سواری را دیدم
[ترجمه گوگل]در فاصله دور من یک سواری را دیدم
11. You are not approaching the problem in the correct manner.
[ترجمه ترگمان]شما با این وضع صحیح و سالم به این مساله نزدیک نیستید
[ترجمه گوگل]شما به شیوه صحیح به مشکل نرسیده اید
[ترجمه گوگل]شما به شیوه صحیح به مشکل نرسیده اید
12. There is no other player even remotely approaching her calibre.
[ترجمه ترگمان]حتی یه بازیکن دیگه هم وجود نداره که همچین چیزی داشته باشه
[ترجمه گوگل]هیچ بازیکن دیگر حتی از راه دور به کالیبراسیون او نزدیک نیست
[ترجمه گوگل]هیچ بازیکن دیگر حتی از راه دور به کالیبراسیون او نزدیک نیست
13. We are approaching the hall entrance.
[ترجمه ترگمان]داریم به سرسرای ورودی نزدیک می شویم
[ترجمه گوگل]ما در حال ورود به تالار است
[ترجمه گوگل]ما در حال ورود به تالار است
14. We could just see the train approaching in the distance.
[ترجمه ترگمان]ما می توانستیم قطار را ببینیم که از دور به ما نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانیم قطار را در فاصله ای نزدیک ببینیم
[ترجمه گوگل]ما فقط می توانیم قطار را در فاصله ای نزدیک ببینیم
15. Community unrest is rapidly approaching the flashpoint.
[ترجمه ترگمان]ناآرامی اجتماعی به سرعت در حال نزدیک شدن به نقطه اشتعال است
[ترجمه گوگل]ناآرامی های جامعه به سرعت به نقطه ی فلاش تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]ناآرامی های جامعه به سرعت به نقطه ی فلاش تبدیل می شود
16. The approaching tornado struck awe in our hearts.
[ترجمه ترگمان]تورنادو به قلب ما احترام گذاشت
[ترجمه گوگل]گردباد در حال نزدیک شدن به دلهای ما بود
[ترجمه گوگل]گردباد در حال نزدیک شدن به دلهای ما بود
پیشنهاد کاربران
It's a very good than other dictionaries
مواجه شدن
در حال عبور
باز کردن باب آشنایی
نزدیک شدن ( به کسی یا چیزی ) ، روی آوردن ( به موضوعی ) ؛ رویکرد،
ورودی، مدخل، درونگاه
پرداختن
قریب الوقوع
کلمات دیگر: