بطورغم انگیز، بشکل تراژدی
tragically
بطورغم انگیز، بشکل تراژدی
انگلیسی به انگلیسی
• in a dreadful manner, in a tragic manner
جملات نمونه
1. Her father died tragically in a car crash.
[ترجمه ترگمان]پدرش توی یه تصادف رانندگی به صورت غم انگیزی مرد
[ترجمه گوگل]پدرش در یک تصادف اتومبیل به شدت درگذشت
[ترجمه گوگل]پدرش در یک تصادف اتومبیل به شدت درگذشت
2. She was tragically killed in a car accident.
[ترجمه ترگمان]اون به طرز غم انگیزی توی یه حادثه رانندگی کشته شد
[ترجمه گوگل]او به شدت در یک تصادف اتومبیل کشته شد
[ترجمه گوگل]او به شدت در یک تصادف اتومبیل کشته شد
3. Tragically her dancing career ended only six months later.
[ترجمه ترگمان]تنها شش ماه بعد، حرفه رقص او به پایان رسید
[ترجمه گوگل]شغل او رقص شش ماه بعد تنها به پایان رسید
[ترجمه گوگل]شغل او رقص شش ماه بعد تنها به پایان رسید
4. He died when a parachute jump went tragically wrong.
[ترجمه ترگمان]او زمانی مرد که یک پرش با چترنجات به طرز بد اشتباهی رخ داد
[ترجمه گوگل]او درگذشت زمانی که یک چتر دریایی به شدت غم انگیز بود
[ترجمه گوگل]او درگذشت زمانی که یک چتر دریایی به شدت غم انگیز بود
5. His career was tragically cut short when, at the age of 4 he died of a heart attack.
[ترجمه ترگمان]او در سن ۴ سالگی براثر سکته قلبی درگذشت
[ترجمه گوگل]او زمانی که در سن 4 سالگی از یک حمله قلبی جان خود را از دست داد، حرفه او بود
[ترجمه گوگل]او زمانی که در سن 4 سالگی از یک حمله قلبی جان خود را از دست داد، حرفه او بود
6. Their daughter was tragically killed in a road accident.
[ترجمه ترگمان] دخترشون توی یه حادثه جاده ای به طرز غم انگیزی کشته شد
[ترجمه گوگل]دخترشان در یک تصادف جاده ای به شدت کشته شد
[ترجمه گوگل]دخترشان در یک تصادف جاده ای به شدت کشته شد
7. Tragically, the side-effects of the drug were not discovered until many people had been seriously damaged by it.
[ترجمه ترگمان]Tragically، اثرات جانبی این دارو تا زمانی کشف نشده بود که بسیاری از مردم به شدت از آن آسیب دیدند
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، عوارض جانبی این دارو تا زمانی که بسیاری از افراد به طور جدی آسیب دیده بودند کشف نشد
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، عوارض جانبی این دارو تا زمانی که بسیاری از افراد به طور جدی آسیب دیده بودند کشف نشد
8. Tragically, she never saw the completed building because she died before it was finished.
[ترجمه ترگمان]Tragically، اون هیچ وقت ساختمان کامل رو ندید چون قبل از اینکه کارش تموم بشه مرد
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، او هرگز ساختمان کامل را ندیده بود چرا که قبل از اینکه به پایان برسد، مرد
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، او هرگز ساختمان کامل را ندیده بود چرا که قبل از اینکه به پایان برسد، مرد
9. Tragically, his wife was killed in a car accident.
[ترجمه ترگمان]Tragically، همسرش در یک تصادف رانندگی کشته شد
[ترجمه گوگل]مخوف، همسرش در یک تصادف اتومبیل کشته شد
[ترجمه گوگل]مخوف، همسرش در یک تصادف اتومبیل کشته شد
10. Tragically, the graves were plundered and the grave-goods scattered.
[ترجمه ترگمان]قبرها، قبرها رو غارت کردن و کالاها رو پراکنده کردن
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، قبرها غارت شدند و مواد قبر پراکنده شدند
[ترجمه گوگل]به طور غریزی، قبرها غارت شدند و مواد قبر پراکنده شدند
11. The evidence that they can go tragically wrong came in Liverpool crown court this week when two teenagers were jailed for manslaughter.
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که این هفته زمانی که دو نوجوان به جرم قتل غیرعمد به زندان افتادند، در دادگاه تاج لیورپول پیش آمدند
[ترجمه گوگل]شواهدی مبنی بر این که آنها می توانند به طور غم انگیزی از اشتباه بیرون بیایند، در این هفته در دادگاه لیورپول به سر می بردند که دو نوجوان برای قتل عام زندانی شدند
[ترجمه گوگل]شواهدی مبنی بر این که آنها می توانند به طور غم انگیزی از اشتباه بیرون بیایند، در این هفته در دادگاه لیورپول به سر می بردند که دو نوجوان برای قتل عام زندانی شدند
12. Tragically he lost an arm through an accident at work many years ago.
[ترجمه ترگمان]بعد از چند سال پیش یک دستش را توی یک تصادف از دست داد
[ترجمه گوگل]چند سال پیش از یک تصادف در محل کار از دست داد
[ترجمه گوگل]چند سال پیش از یک تصادف در محل کار از دست داد
13. She died tragically young.
[ترجمه ترگمان] اون به طرز غم انگیزی مرد
[ترجمه گوگل]او از نظر غم انگیزی جوان بود
[ترجمه گوگل]او از نظر غم انگیزی جوان بود
14. Alan died tragically young but my wife and I have remained friends with Diana and family of three girls ever since.
[ترجمه ترگمان]آلن به طرز غم انگیزی درگذشت، اما همسرم و من از آن زمان با دایانا و خانواده سه دختر تا کنون دوست بوده ایم
[ترجمه گوگل]آلن درگذشت غم انگیز جوان بود، اما همسرم و من از دیانا و خانواده اش از سه دختر با هم دوست بودند
[ترجمه گوگل]آلن درگذشت غم انگیز جوان بود، اما همسرم و من از دیانا و خانواده اش از سه دختر با هم دوست بودند
15. He died tragically young.
[ترجمه ترگمان] اون به طرز غم انگیزی مرد
[ترجمه گوگل]او از نظر غم انگیزی جوان بود
[ترجمه گوگل]او از نظر غم انگیزی جوان بود
پیشنهاد کاربران
به طرز فجیعی، به شکل مصیبت آمیزی، به طرز ناراحت کننده ای
ناراحت کننده اینجا بود، موضوع غم انگیز این بود که ( برای استفاده در ابتدای جمله )
ناراحت کننده اینجا بود، موضوع غم انگیز این بود که ( برای استفاده در ابتدای جمله )
کلمات دیگر: