کلمه جو
صفحه اصلی

contraption


معنی : اسباب، اختراع، ابتکار، تدبیر
معانی دیگر : دستگاه (به ویژه اگر عجیب یا پیچیده یا سرهم بندی شده باشد)، ماشین

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) دستگاه (به‌ویژه اگر عجیب یا پیچیده یا سرهم‌بندی‌شده باشد)


انسداد، تدبیر، اختراع، ابتکار، اسباب


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a mechanical device, sometimes of odd design or construction; gadget.
مشابه: gadget

- How do you make this contraption work?
[ترجمه ترگمان] چطور این اختراع رو درست می کنی؟
[ترجمه گوگل] چطور این کار را انجام می دهی؟
- It was a strange contraption with various pipes sticking out from it.
[ترجمه ترگمان] این یک اختراع عجیب بود که لوله های مختلف از آن بیرون زده بودند
[ترجمه گوگل] این یک انفجار عجیب و غریب بود که لوله های مختلف از آن خارج می شدند

• gadget, thing, device, strange machine
a contraption is a strange-looking device or machine.

مترادف و متضاد

device


اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

اختراع (اسم)
artifice, fiction, device, appliance, invention, contraption, contrivance, figment, mintage

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

تدبیر (اسم)
measure, counsel, rede, design, contraption, experiment, scheme, contrivance, plan, machination, gimmick

Synonyms: apparatus, appliance, contrivance, doohickey, gadget, gizmo, machine, mechanism, rig, Rube Goldberg device, thingamajig, widget


جملات نمونه

1. he claimed that his contraption will make humans invisible
او مدعی بود که دستگاه سرهم بندی شده اش انسان را نامرئی می کند.

2. She showed us a strange contraption that looked like a satellite dish.
[ترجمه ترگمان] اون یه اختراع عجیب رو به ما نشون داد که شبیه یه دیش ماهواره بود
[ترجمه گوگل]او به ما یک عروسک عجیب و غریب نشان داد که مانند یک ظرف ماهواره ای بود

3. I don't understand how this contraption operates.
[ترجمه ترگمان]من نمی فهمم این اختراع چطور کار می کنه
[ترجمه گوگل]من نمی فهمم که چگونه این انبار کار می کند

4. Whatever's that strange contraption you've got in the garage?
[ترجمه ترگمان]این اختراع عجیب که توی گاراژ پیدا کردی، چی؟
[ترجمه گوگل]هر کدام از این لباس عجیب و غریب که در گاراژ پیدا کرده اید؟

5. Does this contraption work?
[ترجمه ترگمان]این اختراع کار میکنه؟
[ترجمه گوگل]آیا این انفجار کار می کند؟

6. At its first airing, the contraption rolled less than 100 meters before the transmission froze up.
[ترجمه ترگمان]در اولین پخش، این ابتکار کم تر از ۱۰۰ متر طول کشید تا این که این انتقال منجمد شد
[ترجمه گوگل]در اولین انفجار، انفجار کمتر از 100 متر رانده شده بود، قبل از انتقال مسدود شد

7. One enthusiast has constructed a gallows-like contraption in order to perfect his technique.
[ترجمه ترگمان]یک تن از مردم برای کامل کردن روش خود، یک \"contraption\" را ساخته است
[ترجمه گوگل]یکی از علاقه مندان به منظور تکمیل تکنیک خود، یک تابلوی شبیه چنگال را ساخت

8. By demonstrating his floating contraption - part surfboard, part kayak and part sailboard - Halfon hopes to create a tide of attention.
[ترجمه ترگمان]کایاک بخش \"surfboard\" و \"sailboard\" (Halfon،)، با نشان دادن بازی شناور \"surfboard\" (part part)، امیدوار است که موجی از توجه را به وجود آورد
[ترجمه گوگل]هالفون امیدوار است با توجه به انعطاف پذیری شناور خود - بخشی از تخته موج سواری، بخار کایاک و بخشی از سقف چوب - نشان دهد

9. No one place in the contraption governs walking.
[ترجمه ترگمان] هیچ جایی توی این اختراع نیست که بتونه راه بره
[ترجمه گوگل]هیچ جایی در انبار نیست که قدم زدن دارد

10. The steam engine is an unthinkable contraption without the domesticating loop of the revolving governor.
[ترجمه ترگمان]موتور بخار یک ابتکار قابل تصور نیست، بدون حلقه domesticating حاکم در حال چرخش
[ترجمه گوگل]موتور بخار یک قاچاق غیر قابل تصور است و بدون حلقه زنجیره ای از فرماندار چرخش

11. From this unique contraption, Hart will oversee the live performances.
[ترجمه ترگمان]هارت از این ابتکار بی نظیر بر اجرای زنده نظارت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]از این انحصار منحصر به فرد، هارت به اجرای زنده نظارت خواهد کرد

12. It's a contraption for washing windows on tall buildings.
[ترجمه ترگمان]این یک ابتکار برای شستن پنجره های ساختمان های بلند است
[ترجمه گوگل]این یک انبار برای شستن پنجره ها در ساختمان های بلند است

13. Seven of us squeezed into this contraption, which wheezed along at about ten miles an hour, coughing blue fumes.
[ترجمه ترگمان]هفت نفر از ما به این اختراع فشار آوردیم که در حدود ده مایل در ساعت راه می رفت و دود آبی رنگ سرفه می کرد
[ترجمه گوگل]هفت نفر از ما به این انبارها فشردند، که در حدود 10 مایل در ساعت خم میشدند، و ذوب شدن آلودگی آبی

14. It is not surprising that this contraption serves itself more reliably than it does ordinary Brazilians.
[ترجمه ترگمان]تعجب آور نیست که این ابتکار به طور قابل اعتمادی به خود عمل می کند تا برزیلی معمولی
[ترجمه گوگل]تعجب آور نیست که این انفجار در مقایسه با برزیلی های معمولی بیشتر قابل اعتماد است

15. The contraption held small plates of cattle blood and other substance that were covered by a thin membrane to mimic skin.
[ترجمه ترگمان]The صفحات کوچکی از خون گاو و مواد دیگر را که توسط غشا نازک برای تقلید از پوست پوشانده شده بود، داشت
[ترجمه گوگل]انقباض برگ های کوچک از خون گاو و سایر مواد تشکیل شده بود که توسط یک غشای نازک پوشانده شده بودند تا پوست را تقلید کنند

he claimed that his contraption will make humans invisible.

او مدعی بود که دستگاه سرهم بندی‌شده‌اش انسان را نامرئی می‌کند.


She showed us a strange contraption that looked like a satellite dish.

او به ما دستگاه سرهم بندی‌شده‌ای نشان داد که شبیه دیش ماهواره بود.


پیشنهاد کاربران

دستگاه بدساخت، سر هم بندی شده

ساز و کار


کلمات دیگر: