کلمه جو
صفحه اصلی

puritanical


معنی : پاک دین، وابسته بفرقه پیوریتان ها، وابسته به پاکدینان
معانی دیگر : (p بزرگ) وابسته به پیوریتن ها، پاکدینی، پیوریتانی

انگلیسی به فارسی

وابسته بفرقه پیوریتان ها، وابسته به پاک دینان


puritanical، پاک دین، وابسته بفرقه پیوریتان ها، وابسته به پاکدینان


انگلیسی به انگلیسی

• strict on religious and moral issues, supporting modesty and simplicity
someone who is puritanical behaves according to strict moral or religious principles, especially by avoiding physical pleasures.

صفت ( adjective )
(1) تعریف: extremely rigid and strict in moral or religious matters.
مترادف: puritan, strict
متضاد: permissive
مشابه: ascetic, austere, dogmatic, fanatical, hidebound, prudish, rigid, severe, zealous

(2) تعریف: (sometimes cap.) of, relating to, or like Puritans or Puritanism.
مترادف: Puritan

مترادف و متضاد

پاک دین (صفت)
puritanical

وابسته به فرقه پیوریتان ها (صفت)
puritanical

وابسته به پاکدینان (صفت)
puritanical

proper, straitlaced


Synonyms: abstinent, austere, conforming, moral, priggish, prim, prissy, prudish, rigid, stern, strict, stuffy


جملات نمونه

1. He rebelled against his puritanical upbringing.
[ترجمه ترگمان]او در برابر upbringing مقدس او شورش کرد
[ترجمه گوگل]او علیه تربیت خویشاوندی خویش شورش کرد

2. The atmosphere at the school was oppressively puritanical.
[ترجمه ترگمان]محیط مدرسه به طرز دلپذیری مذهبی بود
[ترجمه گوگل]جو در مدرسه، به طور افراطی خشن بود

3. She is very puritanical about sex.
[ترجمه ترگمان]او در مورد سکس خیلی مقید است
[ترجمه گوگل]او درباره جنسیت بسیار خشن است

4. He has a puritanical attitude towards sex.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به جنس مخالف است
[ترجمه گوگل]او نگرش خالصانه ای نسبت به جنس دارد

5. Their parents had a puritanical streak and didn't approve of dancing.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر آن ها یک رگه puritanical داشتند و از رقصیدن خوششان نمی آمد
[ترجمه گوگل]والدینشان دارای یک رشته نوروزی بودند و رقص را تأیید نکردند

6. This puritanical, megalithic masonry was the chosen style of Muhammed bin Tughluk.
[ترجمه ترگمان]این سنگ puritanical، به سبک megalithic، سبک برگزیده محمد بن Tughluk بود
[ترجمه گوگل]این سنگ بنای خالصانه و مگالی، سبک انتخاب شده محمد بن تگلوک بود

7. Americans tend to be more puritanical than Europeans.
[ترجمه ترگمان]آمریکایی ها بیشتر از اروپاییان puritanical هستند
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها تمایل بیشتری نسبت به اروپایی ها دارند

8. He became more puritanical, searching my room and handbag regularly.
[ترجمه ترگمان]او more شد و مرتب اتاق من و کیف دستی را جستجو کرد
[ترجمه گوگل]او خالصانه تر شد، به طور منظم اتاق و کیف دستی من را جستجو کرد

9. They figure this was a puritanical overreaction to a handful of innocent pictures and claim it raises the chilling specter of censorship.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کنند که این یک واکنش افراطی مذهبی به مشتی از تصاویر بی گناه است و ادعا می کند که آن شبح ترسناک سانسور را بالا می برد
[ترجمه گوگل]آنها تصور می کنند این یک واکنش خفیفی نسبت به تعداد انگشت شماری از تصاویر بی گناه بوده و ادعا می کند که این امر سبب سردرگمی سانسور شده است

10. A "bluenose" is a strict, puritanical person.
[ترجمه ترگمان]یک \"bluenose\" یک فرد سختگیر و سرسخت است
[ترجمه گوگل]'bluenose' یک فرد سختگیرانه و خشن است

11. What, you have some puritanical hang - up about prostitution?
[ترجمه ترگمان]چیه، تو یه کم در مورد فاحشگی بحث می کنی؟
[ترجمه گوگل]چی، شما بعضی از خلبان های خلع سلاح را در مورد فحشا دارید؟

12. They adhered to an old-fashioned and somewhat puritanical morality, and criticized their friend Ingrid Bergman for destroying her film career by having an illegitimate child with Roberta Rossellini.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک اخلاق قدیمی و افراطی پایبند بودند، و از دوستش Ingrid Bergman برای خراب کردن سابقه فیلمش با داشتن فرزند نامشروع با ربرتا Rossellini انتقاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها به یک اخلاق قدیمی و تا حدودی خالقانه پیوستند و از دوستانشان اینگرید برگمن را برای نابود کردن کار فیلم خود از طریق داشتن فرزند نامشروع با روبرتا روسلینی انتقاد کردند

13. Now you are coming over all puritanical about nothing.
[ترجمه ترگمان]حالا همه چیز را درباره هیچ چیز انکار می کنید
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شما بیش از همه puritanical در مورد هیچ چیز

14. She was anything but puritanical in her behavior.
[ترجمه ترگمان]او در رفتارش تنها چیزی بود که در رفتارش مبتذل بود
[ترجمه گوگل]او در رفتار او چیزی جز خشن بودن نیست

پیشنهاد کاربران

خیلی مذهبی؛ کسی که در مورد قوانین دینی سختگیره و مو به مو اونها رو رعایت میکنه و خیلی سخت می گیره تا حدی که هیچ لذتی از چیری نمی بره.


کلمات دیگر: