(verb transitive) گرد آوردن، توده کردن، متراکم کردن
amassed
(verb transitive) گرد آوردن، توده کردن، متراکم کردن
انگلیسی به فارسی
جمع شده، متراکم کردن، توده کردن، گرد اوردن
انگلیسی به انگلیسی
• accumulated; aggregated; agglomerated
جملات نمونه
1. he carefully amassed evidence
او با دقت به گردآوری شواهد و مدارک پرداخت.
2. as soon as they amassed enough money, they decided to take a trip
به مجرد اینکه پول کافی جمع کردند تصمیم گرفتند به سفر بروند.
3. We have amassed the raw data and are about to begin analysing it.
[ترجمه ترگمان]ما داده های خام را جمع آوری کرده ایم و در حال تجزیه و تحلیل آن هستیم
[ترجمه گوگل]ما داده های خام را جمع آوری کرده ایم و شروع به تجزیه و تحلیل آن می کنیم
[ترجمه گوگل]ما داده های خام را جمع آوری کرده ایم و شروع به تجزیه و تحلیل آن می کنیم
4. For 25 years, Darwin amassed evidence to support his theories.
[ترجمه ترگمان]داروین به مدت ۲۵ سال شواهدی را برای حمایت از تیوری های خود جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]برای 25 سال، داروین شواهدی را مبنی بر حمایت از نظریه هایش به دست آورد
[ترجمه گوگل]برای 25 سال، داروین شواهدی را مبنی بر حمایت از نظریه هایش به دست آورد
5. They amassed huge wealth by plundering the colonies.
[ترجمه ترگمان]آن ها با غارت مستعمرات ثروت هنگفتی را گرد آوردند
[ترجمه گوگل]آنها با غارت کلنی ها ثروت زیادی را جمع کردند
[ترجمه گوگل]آنها با غارت کلنی ها ثروت زیادی را جمع کردند
6. She has amassed a huge fortune from her novels.
[ترجمه ترگمان]اون ثروت زیادی از رمان هاش جمع کرده
[ترجمه گوگل]او ثروت بزرگی از رمان هایش گرفته است
[ترجمه گوگل]او ثروت بزرگی از رمان هایش گرفته است
7. They amassed enough evidence to convict her.
[ترجمه ترگمان] مدارک کافی برای محکوم کردنش جمع کردن
[ترجمه گوگل]آنها شواهد کافی برای محکوم کردن او جمع آوری کردند
[ترجمه گوگل]آنها شواهد کافی برای محکوم کردن او جمع آوری کردند
8. They have amassed a fortune in just a few years.
[ترجمه ترگمان] اونا فقط چند سال ثروت جمع کردن
[ترجمه گوگل]آنها تنها چند سال است که ثروت خود را جمع کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها تنها چند سال است که ثروت خود را جمع کرده اند
9. He has amassed a considerable fortune out of trading shares.
[ترجمه ترگمان]اون سرمایه زیادی برای تجارت جمع کرده
[ترجمه گوگل]او ثروت قابل توجهی را از سهام تجاری به دست آورده است
[ترجمه گوگل]او ثروت قابل توجهی را از سهام تجاری به دست آورده است
10. They amassed enough evidence to convict him on six charges.
[ترجمه ترگمان]اونا به اندازه کافی مدارک رو جمع کردن که شش تا شکایت کنن
[ترجمه گوگل]آنها مدارک کافی برای محکوم کردن او را در شش اتهام جمع آوری کردند
[ترجمه گوگل]آنها مدارک کافی برای محکوم کردن او را در شش اتهام جمع آوری کردند
11. He amassed a fortune from silver mining.
[ترجمه ترگمان]اون یه شانس از معدن نقره جمع کرد
[ترجمه گوگل]او ثروت را از معدن نقره جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]او ثروت را از معدن نقره جمع آوری کرد
12. She amassed her papers for her memoirs.
[ترجمه ترگمان] مدارک اون رو به خاطر خاطراتش جمع کرده
[ترجمه گوگل]او مقالات خود را برای خاطرات خود جمع آوری کرد
[ترجمه گوگل]او مقالات خود را برای خاطرات خود جمع آوری کرد
13. How had he amassed his fortune?
[ترجمه ترگمان]چطور ثروت خود را جمع کرده بود؟
[ترجمه گوگل]چگونه ثروت او را جمع کرد؟
[ترجمه گوگل]چگونه ثروت او را جمع کرد؟
14. He amassed a fortune after the war.
[ترجمه ترگمان]بعد از جنگ یه ثروت جمع کرد
[ترجمه گوگل]او بعد از جنگ، ثروت را جمع کرد
[ترجمه گوگل]او بعد از جنگ، ثروت را جمع کرد
پیشنهاد کاربران
گردآمده، انباشته، جمع شده
انباشتن، جمع کردن
کلمات دیگر: