مخلصانه
disconcertingly
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• disturbingly, in a perturbing manner
جملات نمونه
1. She looks disconcertingly like a familiar aunt or grandmother.
[ترجمه ترگمان]شبیه یک عمه بزرگ یا مادر بزرگ است
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد مخوف مانند یک عمه یا مادر بزرگ آشنا
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد مخوف مانند یک عمه یا مادر بزرگ آشنا
2. Your new employer might appear to place a disconcertingly low valuation on your old company pension rights.
[ترجمه ترگمان]ممکن است کارفرمای جدید شما به نظر برسد که یک ارزیابی ضعیف از حقوق بازنشستگی شرکت قدیمی تان را انجام دهد
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر شما کارفرمای جدید شما بر اساس حقوق بازنشستگی قدیمی شما کمترین امتیاز را به شما ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]ممکن است به نظر شما کارفرمای جدید شما بر اساس حقوق بازنشستگی قدیمی شما کمترین امتیاز را به شما ارائه می دهد
3. In essence, this makes the mouse pointer disappear disconcertingly when the pointer is moved on the pad.
[ترجمه ترگمان]در اصل، این باعث می شود که وقتی نشان گر روی پد جابجا می شود، اشاره گر موس را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]در اصل، این باعث می شود اشاره گر ماوس ناپدید می شود مخوف هنگامی که اشاره گر بر روی پد حرکت می کند
[ترجمه گوگل]در اصل، این باعث می شود اشاره گر ماوس ناپدید می شود مخوف هنگامی که اشاره گر بر روی پد حرکت می کند
4. He finished his coffee and stared at her disconcertingly.
[ترجمه ترگمان]او قهوه اش را تمام کرد و با تعجب به او خیره شد
[ترجمه گوگل]او قهوه خود را به پایان رسانده و با بی حوصله به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او قهوه خود را به پایان رسانده و با بی حوصله به او نگاه کرد
5. Disconcertingly, spanking in childhood also is associated with approval of hitting a spouse and increased marital conflict.
[ترجمه ترگمان]کتک زدن، کتک زدن در دوران کودکی با موافقت به کتک زدن یک همسر و افزایش کش مکش زناشویی مرتبط است
[ترجمه گوگل]در نهایت، تنبیه در دوران کودکی نیز با تأیید ضربه زدن به همسر و افزایش اختلافات زناشویی همراه است
[ترجمه گوگل]در نهایت، تنبیه در دوران کودکی نیز با تأیید ضربه زدن به همسر و افزایش اختلافات زناشویی همراه است
6. The stilted atmosphere would strike outsiders as disconcertingly weird, but these women are oblivious to the awkwardness.
[ترجمه ترگمان]جو با لحنی که به طرزی ویرانگر عجیب و غریب بود، به خارجی ها حمله می کرد، اما این زنان بی توجه به این awkwardness
[ترجمه گوگل]فضایی آرام می تواند به عنوان بی نظیر عجیب و غریب بیگانه ها باشد، اما این زنان به ناخوشایند بی توجه هستند
[ترجمه گوگل]فضایی آرام می تواند به عنوان بی نظیر عجیب و غریب بیگانه ها باشد، اما این زنان به ناخوشایند بی توجه هستند
7. At times she could be almost disconcertingly absent-minded.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها هم می توانست بدون فکر و خیال راحت باشد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات می توانست تقریبا غافلگیرانه غافلگیرانه باشد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات می توانست تقریبا غافلگیرانه غافلگیرانه باشد
8. Disconcertingly, there is no sign that Washington or Seoul knew about the North's recently disclosed uranium enrichment plant.
[ترجمه ترگمان]disconcertingly، هیچ نشانه ای وجود ندارد که واشنگتن یا سئول درباره کارخانه غنی سازی اورانیوم به تازگی اطلاعی داشته باشند
[ترجمه گوگل]نکته قابل توجه این است که واشنگتن یا سئول در مورد کارخانه غنی سازی اورانیوم که اخیرا افشا شده در شمال است می داند
[ترجمه گوگل]نکته قابل توجه این است که واشنگتن یا سئول در مورد کارخانه غنی سازی اورانیوم که اخیرا افشا شده در شمال است می داند
9. He drank some sherry, his eyes disconcertingly keen as he watched her.
[ترجمه ترگمان]او چند جرعه مشروب نوشید، چشمانش به طرز عجیبی مشتاق تماشای او بود
[ترجمه گوگل]او بعضی از شریر ها را نوشید، چشم هایش را به طرز محکمی در حال تماشا گذاشت
[ترجمه گوگل]او بعضی از شریر ها را نوشید، چشم هایش را به طرز محکمی در حال تماشا گذاشت
10. It looks disconcertingly like a face from above, but this formation in Alberta, Canada is entirely natural.
[ترجمه ترگمان]اما این شکل گیری در آلبرتا، کانادا کاملا طبیعی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ناگهان مانند یک چهره از بالا، اما این شکل گیری در آلبرتا، کانادا کاملا طبیعی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ناگهان مانند یک چهره از بالا، اما این شکل گیری در آلبرتا، کانادا کاملا طبیعی است
11. The proxy's descriptions of the board's actions suggest that it is disconcertingly disconnected from the goings on at Berkshire.
[ترجمه ترگمان]توضیحات نماینده از اقدامات این هییت نشان می دهد که این امر به طرزی ویرانگر از وقایع برکشایر قطع شده است
[ترجمه گوگل]توصیف پروکسی از اقدامات هیئت مدیره، نشان می دهد که از وقایع در برکشایر قطع شده است
[ترجمه گوگل]توصیف پروکسی از اقدامات هیئت مدیره، نشان می دهد که از وقایع در برکشایر قطع شده است
12. "That probably will not kill you now, " she says, in her perfect but disconcertingly unnuanced English.
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \"این احتمالا شما را نخواهد کشت\"
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'این احتمالا شما را در حال حاضر نمی کشد، در زبان انگلیسی کامل و بی نظیر آن را نادیده گرفته است
[ترجمه گوگل]او می گوید: 'این احتمالا شما را در حال حاضر نمی کشد، در زبان انگلیسی کامل و بی نظیر آن را نادیده گرفته است
13. While this 5% year-on-year decline represents significant progress, the mortality figures are still disconcertingly high for a disease that is entirely preventable and treatable.
[ترجمه ترگمان]در حالی که این کاهش ۵ % در سال، پیشرفت قابل توجهی را نشان می دهد، ارقام مرگ و میر هنوز در حال هشدار برای یک بیماری هستند که کاملا قابل پیش گیری و قابل درمان است
[ترجمه گوگل]در حالی که این کاهش 5 درصدی در سال گذشته نشانگر پیشرفت قابل ملاحظه ای است، اما آمار مرگ و میر هنوز هم برای بیمارانی که به طور کامل قابل پیشگیری و قابل درمان هستند، با شدت زیاد است
[ترجمه گوگل]در حالی که این کاهش 5 درصدی در سال گذشته نشانگر پیشرفت قابل ملاحظه ای است، اما آمار مرگ و میر هنوز هم برای بیمارانی که به طور کامل قابل پیشگیری و قابل درمان هستند، با شدت زیاد است
14. Research suggests that humans are attracted to partners who resemble themselves and - slightly disconcertingly - their parents too.
[ترجمه ترگمان]تحقیقات نشان می دهند که انسان ها به سوی شرکای خود جذب می شوند که به خودشان شبیه هستند و به نوعی باعث بروز برخی از والدین خود می شوند
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که انسان ها به شرکایی شبیه هستند که خودشان را جذاب تر می کنند و حتی پدر و مادرشان نیز با هم مخالفت می کنند
[ترجمه گوگل]تحقیقات نشان می دهد که انسان ها به شرکایی شبیه هستند که خودشان را جذاب تر می کنند و حتی پدر و مادرشان نیز با هم مخالفت می کنند
پیشنهاد کاربران
بطور نارحت کننده و نگران کننده
his disconcertingly direct gaze
خیره شدن مستقیم ناراحت کننده/آزاردهنده
خیره شدن مستقیم ناراحت کننده/آزاردهنده
کلمات دیگر: