کلمه جو
صفحه اصلی

solely


معنی : فقط، منحصرا، محضا، بتنهایی
معانی دیگر : تنها، به تنهایی

انگلیسی به فارسی

صرفا، فقط، منحصرا، بتنهایی، محضا


فقط، منحصرا، بتنهایی


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: without any others; alone.
مشابه: alone, only

- solely responsible for the accident
[ترجمه پرستو] تنها مقصرِ تصادف
[ترجمه ترگمان] که فقط مسئول این حادثه بوده
[ترجمه گوگل] صرفا مسئول تصادف است

(2) تعریف: completely or exclusively.
مشابه: all

- She acted solely out of selfishness.
[ترجمه ترگمان] او صرفا از روی خودخواهی عمل کرد
[ترجمه گوگل] او تنها از خودخواهی برخاست

• only, exclusively; merely
if something involves solely one thing, it involves only this thing and no others.

مترادف و متضاد

فقط (قید)
just, alone, only, merely, but, solely

منحصرا (قید)
solely, exclusively, particularly, individually

محضا (قید)
only, merely, solely, purely

بتنهایی (قید)
solely

only, alone


Synonyms: barely, but, completely, entirely, exclusively, individually, merely, onliest, purely, simply, single-handedly, singly, singularly, totally, undividedly, wholly


Antonyms: shared, together


جملات نمونه

to read solely for pleasure

کتاب خواندن تنها به خاطر لذت


1. books assorted solely on the basis of size
کتاب هایی که صرفا از نظر اندازه دسته بندی شده بودند

2. he is solely to blame
فقط باید او را مقصر دانست.

3. to read solely for pleasure
کتاب خواندن تنها به خاطر لذت

4. we are doing it solely for ourselves
ما آن کار را صرفا به خاطر خودمان می کنیم.

5. students should not be evaluated solely on the basis of written examinations
دانشجویان را نباید فقط بر مبنای آزمون های نوشتاری سنجید.

6. Morality may consist solely in the courage of making a choice.
[ترجمه ترگمان]اخلاق ممکن است تنها در شجاعت تصمیم گیری باشد
[ترجمه گوگل]اخلاق تنها ممکن است در شجاعت انتخاب باشد

7. Scholarships are given solely on the basis of financial need.
[ترجمه ترگمان]بورس تنها براساس نیاز مالی به کار می رود
[ترجمه گوگل]بورس تحصیلی صرفا بر اساس نیاز مالی است

8. He remarked that we mustn't judge people solely by their appearences.
[ترجمه ترگمان]او اظهار داشت که ما نباید تنها با appearences درباره مردم قضاوت کنیم
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که ما نباید مردم را تنها با ظاهر خود قضاوت کنیم

9. Would you say that he was motivated solely by a desire for power?
[ترجمه ترگمان]آیا شما مدعی هستید که او فقط یک انگیزه برای قدرت دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید بگوئید که تنها توسط تمایل به قدرت انگیزه داده شده است؟

10. Women are sometimes denied opportunities solely because of their gender.
[ترجمه ترگمان]زنان گاهی اوقات تنها به خاطر جنسیت خود را انکار می کنند
[ترجمه گوگل]زنان گاهی اوقات به دلیل جنس خود، فرصت را رد می کنند

11. Success should not be measured solely by educational achievement.
[ترجمه ترگمان]موفقیت نباید صرفا با دستاوردهای تحصیلی ارزیابی شود
[ترجمه گوگل]موفقیت نباید صرفا با موفقیت تحصیلی سنجیده شود

12. He questioned whether the accident was solely the truck driver's fault.
[ترجمه ترگمان]از او سوال کرد که آیا تقصیر راننده کامیون است یا نه
[ترجمه گوگل]او سوال کرد که آیا تصادف تنها گسل راننده کامیون بود

13. All students are selected solely on merit .
[ترجمه ترگمان]همه دانش آموزان فقط براساس شایستگی انتخاب می شوند
[ترجمه گوگل]تمام دانش آموزان تنها بر اساس شایستگی انتخاب می شوند

14. The product's success cannot be attributable solely to the ads.
[ترجمه ترگمان]موفقیت محصول را نمی توان صرفا به تبلیغات نسبت داد
[ترجمه گوگل]موفقیت محصول نمیتواند صرفا به تبلیغات باشد

15. His offer was motivated solely by self-interest.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او صرفا به خاطر منافع شخصی بود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او تنها به نفع خود انگیزه بود

16. Troops were sent solely for the purpose of assisting refugees.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی تنها به منظور کمک به پناهندگان اعزام شدند
[ترجمه گوگل]سربازان تنها به منظور کمک به پناهندگان فرستاده شدند

He is solely to blame.

فقط باید او را مقصر دانست.


پیشنهاد کاربران

صرفا

The attacks were directed solely at military targets
Oxford Dictionary@

به تنهایی - منحصرا

Being solely responsible for repopulating the world it's a hardwork

انحصار
به تنهایی

انحصارا


کلمات دیگر: