بچه حرمزاده
love child
بچه حرمزاده
انگلیسی به فارسی
بچه ای که پدر و مادرش با هم ازدواج نکرده اند
عشق فرزند
انگلیسی به انگلیسی
• child born to unmarried parents
a love child is someone whose parents have never been married to each other; an old-fashioned expression.
a love child is someone whose parents have never been married to each other; an old-fashioned expression.
مترادف و متضاد
child born out of wedlock
Synonyms: bar sinister, bastard, bastardy, by-blow, fruit of adultery, illegitimate child, natural child, nullius filius, spurious offspring, whoreson
جملات نمونه
1. Charlie? Oh, he's a treasure, loves children.
[ترجمه ترگمان]چارلی؟ او یک گنج است، بچه را دوست دارد
[ترجمه گوگل]چارلی؟ اوه، یک گنج است، بچه ها را دوست دارد
[ترجمه گوگل]چارلی؟ اوه، یک گنج است، بچه ها را دوست دارد
2. Eric has a secret love child.
[ترجمه ترگمان]اریک یک کودک عشق سری دارد
[ترجمه گوگل]اریک دارای یک فرزند مخفی است
[ترجمه گوگل]اریک دارای یک فرزند مخفی است
3. I've always loved children.
[ترجمه ترگمان]من همیشه عاشق بچه هام
[ترجمه گوگل]من همیشه بچه ها را دوست داشتم
[ترجمه گوگل]من همیشه بچه ها را دوست داشتم
4. Director Jafar Panahi clearly loves children for what they are, big mouths and all.
[ترجمه ترگمان]جعفر پناهی، مدیر جعفر پناهی، به طور واضح کودکان را به خاطر آنچه که هستند دوست دارد
[ترجمه گوگل]مدیر جعفر پناهی به وضوح کودکان را برای آنچه که هستند، دهان بزرگ و همه چیز دوست دارد
[ترجمه گوگل]مدیر جعفر پناهی به وضوح کودکان را برای آنچه که هستند، دهان بزرگ و همه چیز دوست دارد
5. Unlike the synonym, MAMzer, BENKert connotes love child, not one merely born out of wedlock.
[ترجمه ترگمان]برخلاف the، MAMzer، BENKert connotes، کودک را دوست داشته باشد، نه فقط یک ازدواج نامشروع
[ترجمه گوگل]بر خلاف مترادف، MAMzer، BENkert به فرزندش عشق می ورزید، نه تنها ازدواج متولد نشده است
[ترجمه گوگل]بر خلاف مترادف، MAMzer، BENkert به فرزندش عشق می ورزید، نه تنها ازدواج متولد نشده است
6. He's a very loving child.
[ترجمه ترگمان]او یک بچه خیلی دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او یک کودک بسیار دوست داشتنی است
[ترجمه گوگل]او یک کودک بسیار دوست داشتنی است
7. She loved children and had wanted to have several.
[ترجمه ترگمان]او عاشق بچه ها بود و می خواست چندین نفر داشته باشد
[ترجمه گوگل]او بچه ها را دوست داشت و می خواست چندین نفر باشد
[ترجمه گوگل]او بچه ها را دوست داشت و می خواست چندین نفر باشد
8. How can you love children whose every effort is directed at ignoring you or hating you?
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانید کودکانی را دوست داشته باشید که تمام تلاش خود را نادیده می گیرند و شما را نادیده می گیرند و یا از شما متنفر می شوند؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان کودکان را دوست داشت که هرکدام از آنها تلاش می کنند شما را نادیده می گیرند یا از شما متنفرند؟
[ترجمه گوگل]چگونه می توان کودکان را دوست داشت که هرکدام از آنها تلاش می کنند شما را نادیده می گیرند یا از شما متنفرند؟
9. Pam loves children but she doesn't like them when they're mobile, it gets on her nerves.
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را دوست دارد، اما وقتی سیار هستند آن ها را دوست ندارد
[ترجمه گوگل]پم بچه ها را دوست دارد، اما وقتی آنها تلفن همراه هستند، او آنها را دوست ندارد، آن را به اعصاب خود می شود
[ترجمه گوگل]پم بچه ها را دوست دارد، اما وقتی آنها تلفن همراه هستند، او آنها را دوست ندارد، آن را به اعصاب خود می شود
10. Besides, loving children says nice things about you, too, as a caring and decent person.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، بچه های دوست داشتنی در مورد تو هم چیزهای خوبی درباره تو می گویند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کودکان دوست داشتنی می گویند چیزهای خوب در مورد شما نیز به عنوان یک فرد مراقب و مناسب و معقول است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، کودکان دوست داشتنی می گویند چیزهای خوب در مورد شما نیز به عنوان یک فرد مراقب و مناسب و معقول است
11. It is a speech of effusive praise, which if it were true, would make her an exceptionally loving child.
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی تحسین پرشوری بود که اگر حقیقت داشت، او را به کودکی دوست داشتنی تبدیل می کرد
[ترجمه گوگل]این یک سخنرانی ستایش عاقلانه است، که اگر درست باشد، او را یک فرزند فوق العاده دوست داشتنی خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]این یک سخنرانی ستایش عاقلانه است، که اگر درست باشد، او را یک فرزند فوق العاده دوست داشتنی خواهد ساخت
12. Yesterday was the love child ban sales reported on the last day.
[ترجمه ترگمان]دیروز، ممنوعیت فروش کودک در روز گذشته گزارش شد
[ترجمه گوگل]دیروز ممنوعیت فروش عشق کودک در روز گذشته گزارش شد
[ترجمه گوگل]دیروز ممنوعیت فروش عشق کودک در روز گذشته گزارش شد
13. After a South African newspaper first reported the love child last week, a public furor followed.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه یک روزنامه افریقای جنوبی اولین بار این کودک را هفته گذشته گزارش داد جنجالی عمومی دنبال شد
[ترجمه گوگل]پس از آنکه یک روزنامه آفریقای جنوبی اولین بار در هفته گذشته یک کودک دوست داشتنی را گزارش کرد، یک خنده عمومی به دنبال آن بود
[ترجمه گوگل]پس از آنکه یک روزنامه آفریقای جنوبی اولین بار در هفته گذشته یک کودک دوست داشتنی را گزارش کرد، یک خنده عمومی به دنبال آن بود
14. There's no disgrace in being a love child.
[ترجمه ترگمان]هیچ رسوایی در وجود یک بچه عاشق وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در یک فرزند عاطفی هیچ ربطی ندارد
[ترجمه گوگل]در یک فرزند عاطفی هیچ ربطی ندارد
پیشنهاد کاربران
فرزند نامشروع
noun
a child born to parents who are not married to each other
حرامزاده، زنا زاده
She looks like the love child of Woody Allen and Sol Rosenberg.
a child born to parents who are not married to each other
حرامزاده، زنا زاده
She looks like the love child of Woody Allen and Sol Rosenberg.
If Jesus and Jared from Subway had a lovechild
Example
Example
کلمات دیگر: