ارلمنیر
erlenmeyer
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• family name; richard august carl emil erlenmeyer (1825-1909), german chemist after whom the erlenmeyer flask is named
دیکشنری تخصصی
[زمین شناسی] ارلن مایر ،ظرفی برای حرارت دادن و یا انجام بعضی از واکنشهای شیمیایی استفاده می شود و در برابر حرارت مقاوم است. درجاتی که روی ارلن و بشر نوشته شده تقریبی هستندو حجم تقریبی محلول را نشان می دهند و قابل اطمینان نیستند.
جملات نمونه
1. Below it a container like an Erlenmeyer flask is placed.
[ترجمه ترگمان]در زیر آن یک ظرف مثل فلاسک Erlenmeyer قرار داده می شود
[ترجمه گوگل]در زیر آن یک ظرف مانند یک بطری Erlenmeyer قرار داده شده است
[ترجمه گوگل]در زیر آن یک ظرف مانند یک بطری Erlenmeyer قرار داده شده است
2. Also applies to some vertebral circle, the Erlenmeyer, venturis holes to polish.
[ترجمه ترگمان]هم چنین در برخی از دایره ستون، the، سوراخ های venturis برای صیقل دادن نیز اعمال می شود
[ترجمه گوگل]همچنین برای برخی از دایره های مهره ای، Erlenmeyer، سوراخ Venturi به لهستانی اعمال می شود
[ترجمه گوگل]همچنین برای برخی از دایره های مهره ای، Erlenmeyer، سوراخ Venturi به لهستانی اعمال می شود
3. The Erlenmeyer flask is particularly suited for a magnetic stirrer, since it can be placed directly on the stirring platform.
[ترجمه ترگمان]فلاسک Erlenmeyer به طور خاص برای یک stirrer مغناطیسی مناسب است چون می تواند مستقیما روی سکوی پرش قرار داده شود
[ترجمه گوگل]بطری Erlenmeyer به ویژه برای یک همزن مغناطیسی مناسب است، زیرا می توان آن را به طور مستقیم بر روی پلت فرم تکان داد
[ترجمه گوگل]بطری Erlenmeyer به ویژه برای یک همزن مغناطیسی مناسب است، زیرا می توان آن را به طور مستقیم بر روی پلت فرم تکان داد
4. Metabolizing curve was tested in Erlenmeyer flasks.
[ترجمه ترگمان]منحنی Metabolizing در flasks Erlenmeyer تست شد
[ترجمه گوگل]منحنی متابولیسم در بطری های Erlenmeyer آزمایش شده است
[ترجمه گوگل]منحنی متابولیسم در بطری های Erlenmeyer آزمایش شده است
5. And that is an Erlenmeyer flask that has been filled with chlorine and sodium has been added to it.
[ترجمه ترگمان]و این یک فلاسک Erlenmeyer است که کلرین و سدیم به آن اضافه شده است
[ترجمه گوگل]و این یک فلاسک Erlenmeyer است که با کلر و سدیم پر شده است به آن اضافه شده است
[ترجمه گوگل]و این یک فلاسک Erlenmeyer است که با کلر و سدیم پر شده است به آن اضافه شده است
6. There are different types of Erlenmeyer flasks for laboratory applications, the narrow and wide neck form.
[ترجمه ترگمان]انواع مختلفی از flasks Erlenmeyer برای کاربردهای آزمایشگاهی، شکل گردن باریک و پهن وجود دارد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از فلاسکهای Erlenmeyer برای کاربردهای آزمایشگاهی، فرم گردن باریک و گسترده وجود دارد
[ترجمه گوگل]انواع مختلفی از فلاسکهای Erlenmeyer برای کاربردهای آزمایشگاهی، فرم گردن باریک و گسترده وجود دارد
7. Under the optimum conditions, 90 % terfenadine could be converted to fexofenadine in Erlenmeyer flasks.
[ترجمه ترگمان]تحت شرایط بهینه ۹۰ % terfenadine می تواند به فکسوفنادین در flasks Erlenmeyer تبدیل شود
[ترجمه گوگل]تحت شرایط مطلوب، 90٪ ترفنادین می تواند به فکسوفنادین در فلاس های Erlenmeyer تبدیل شود
[ترجمه گوگل]تحت شرایط مطلوب، 90٪ ترفنادین می تواند به فکسوفنادین در فلاس های Erlenmeyer تبدیل شود
8. The effects of shear stress and oxygen supply on cell growth and taxane production were investigated in 250ml Erlenmeyer flasks.
[ترجمه ترگمان]اثرات تنش برشی و تامین اکسیژن بر روی رشد سلولی و تولید taxane در ۲۵۰ میلی لیتر flasks Erlenmeyer مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثرات تنش برشی و اکسیژن در رشد سلولی و تولید تاکسون در 250 میلی لیتر فلاسکهای Erlenmeyer مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اثرات تنش برشی و اکسیژن در رشد سلولی و تولید تاکسون در 250 میلی لیتر فلاسکهای Erlenmeyer مورد بررسی قرار گرفت
9. The black guy cocked his head and frowned, as if the beakers and Erlenmeyer flasks of his experiment had grown legs and scurried off.
[ترجمه ترگمان]مرد سیاه سرش را بلند کرد و ابرو درهم کشید، انگار که if و Erlenmeyer of روی experiment رشد کرده و در حال فرار بودند
[ترجمه گوگل]مرد سیاه پوست سرش را کوبید و چهره اش را چسبیده بود، همانطور که بشقاب های شیشه ای و ارلمنیر از آزمایش او پاها رشد کرده و سرش را تکان داد
[ترجمه گوگل]مرد سیاه پوست سرش را کوبید و چهره اش را چسبیده بود، همانطور که بشقاب های شیشه ای و ارلمنیر از آزمایش او پاها رشد کرده و سرش را تکان داد
کلمات دیگر: