کلمه جو
صفحه اصلی

girlie


معنی : دختر، دخترانه، دختر وار
معانی دیگر : girly دختر، غیربالغ، خام وبچگانه

انگلیسی به فارسی

( girly ) دختر، دختر وار، دخترانه، غیربالغ، خام وبچگانه


دخترانه، دختر، دختر وار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) featuring or depicting nude or nearly nude young women, esp. in a tasteless way.

- girlie shows
[ترجمه ترگمان] نشون میده که
[ترجمه گوگل] دخترانه نشان می دهد
- a girlie magazine
[ترجمه ترگمان] یه مجله دخترونه
[ترجمه گوگل] یک مجله دخترانه

• (slang) little girl; woman (offensive slang)
featuring barely clothed or naked women; typically feminine in character, fitting girls rather than boys
girlie magazines or calendars show photographs of naked or almost naked women; an informal word.

مترادف و متضاد

دختر (اسم)
maid, gill, daughter, girl, gal, sissy, wench, sister, lass, lassie, girlie, periwinkle, quean, sis

دخترانه (صفت)
girlie, girly

دختر وار (صفت)
girlie, girly, girlish

جملات نمونه

1. She swapped her plain suit for an absurdly girlie dress.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوارش را با لباس دخترانه عوض کرده بود
[ترجمه گوگل]او لباس کت و شلوار ساده خود را برای لباس دخترانه پوچ تغییر داد

2. My sister has always been a very girlie girl, not like me.
[ترجمه ترگمان]خواهرم همیشه دختر کوچکی بوده، نه مثل من
[ترجمه گوگل]خواهر من همیشه یک دختر دخترانه بود، نه مثل من

3. I'm a very girlie person while Polly is one of the lads.
[ترجمه ترگمان]من خیلی girlie، در حالی که پولی هم یکی از بچه ها است
[ترجمه گوگل]من یک دختر بسیار دخترانه هستم در حالی که پولی یکی از بچه ها است

4. We had a real girlie chat.
[ترجمه ترگمان] یه گپ دخترونه واقعی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک چت واقعی دخترانه داریم

5. We do lots of girlie things together.
[ترجمه ترگمان]ما کاره ای دخترونه رو با هم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه چیزهای دخترانه را با هم انجام می دهیم

6. Do you think this watch looks too girlie?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی این ساعت خیلی دخترونه ست؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید این ساعت به نظر می رسد بیش از حد دخترانه؟

7. Pink's a girlie colour!
[ترجمه ترگمان]صورتی رنگ صورتی!
[ترجمه گوگل]یک رنگ دخترانه پینک!

8. Generosity is also characteristic of the girlie economy.
[ترجمه ترگمان]Generosity یکی از ویژگی های اقتصاد دخترانه است
[ترجمه گوگل]شایستگی همچنین ویژگی اقتصاد دخترانه است

9. Carman Kass looked girlie in a black ruffle chiffon dress.
[ترجمه ترگمان]تریسی با لباس زیر چشمی نازک و مشکی به او نگاه کرد و گفت:
[ترجمه گوگل]کارمن کس نگاه دخترانه را به یک لباس تیفوسی رفلا سیاه کرد

10. As a child, she loved girlie stuff like her Easy Bake Oven and Barbie (she had the car and the house, too).
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک کاره ای دخترانه و دخترانه را دوست داشت (او ماشین و خانه را خیلی دوست داشت) (او ماشین و خانه را هم داشت)
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کودک، چیزهای دخترانه را دوست داشت مانند اجاق گاز پخت و باربی (او ماشین و خانه هم داشت)

11. The boy is shy with strangers, a typical girlie.
[ترجمه ترگمان] اون پسر با غریبه ها خجالتیه، یه دختر معمولی
[ترجمه گوگل]پسر با غریبه ها، دخترانه معمولی، خجالتی است

12. He was a media star, posing for cheesecake publicity shoots, popping up on girlie calendars and matchbook covers.
[ترجمه ترگمان]او یک ستاره رسانه ای بود که برای عکس های تبلیغاتی cheesecake ژست گرفته بود و روی تقویم های دخترانه و جلد matchbook جا به جا شده بود
[ترجمه گوگل]او یک ستاره رسانه ای بود، برای نمایش های تبلیغاتی پنیر کیک، ظاهر شدن بر روی تقویم های دخترانه و پوشش های مسابقه کتاب

13. Some creepy character asked Sally if she would pose for a girlie magazine.
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت وحشتناک از سالی پرسید که آیا برای یک مجله دخترونه موافق است یا نه
[ترجمه گوگل]برخی از شخصیت های خزنده از سلیلی پرسیدند آیا او برای یک مجله دخترانه مطرح می کند؟

14. "There is pressure from all sectors for the government to do something, " says Girlie Padilla, secretary general of the Ecumenical Movement for Justice and Peace.
[ترجمه ترگمان]Girlie پادیلا، دبیر کل جنبش بین المللی عدالت و صلح می گوید: \" برای دولت فشار از همه بخش ها برای انجام کاری وجود دارد \"
[ترجمه گوگل]دختری پدیلا، دبیر کل جنبش عالمانه عدالت و صلح می گوید: 'فشار از همه بخش ها برای حکومت برای انجام کارها وجود دارد '


کلمات دیگر: