1. She swapped her plain suit for an absurdly girlie dress.
[ترجمه ترگمان]کت و شلوارش را با لباس دخترانه عوض کرده بود
[ترجمه گوگل]او لباس کت و شلوار ساده خود را برای لباس دخترانه پوچ تغییر داد
2. My sister has always been a very girlie girl, not like me.
[ترجمه ترگمان]خواهرم همیشه دختر کوچکی بوده، نه مثل من
[ترجمه گوگل]خواهر من همیشه یک دختر دخترانه بود، نه مثل من
3. I'm a very girlie person while Polly is one of the lads.
[ترجمه ترگمان]من خیلی girlie، در حالی که پولی هم یکی از بچه ها است
[ترجمه گوگل]من یک دختر بسیار دخترانه هستم در حالی که پولی یکی از بچه ها است
4. We had a real girlie chat.
[ترجمه ترگمان] یه گپ دخترونه واقعی داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک چت واقعی دخترانه داریم
5. We do lots of girlie things together.
[ترجمه ترگمان]ما کاره ای دخترونه رو با هم می کنیم
[ترجمه گوگل]ما همه چیزهای دخترانه را با هم انجام می دهیم
6. Do you think this watch looks too girlie?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی این ساعت خیلی دخترونه ست؟
[ترجمه گوگل]آیا شما فکر می کنید این ساعت به نظر می رسد بیش از حد دخترانه؟
7. Pink's a girlie colour!
[ترجمه ترگمان]صورتی رنگ صورتی!
[ترجمه گوگل]یک رنگ دخترانه پینک!
8. Generosity is also characteristic of the girlie economy.
[ترجمه ترگمان]Generosity یکی از ویژگی های اقتصاد دخترانه است
[ترجمه گوگل]شایستگی همچنین ویژگی اقتصاد دخترانه است
9. Carman Kass looked girlie in a black ruffle chiffon dress.
[ترجمه ترگمان]تریسی با لباس زیر چشمی نازک و مشکی به او نگاه کرد و گفت:
[ترجمه گوگل]کارمن کس نگاه دخترانه را به یک لباس تیفوسی رفلا سیاه کرد
10. As a child, she loved girlie stuff like her Easy Bake Oven and Barbie (she had the car and the house, too).
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک کاره ای دخترانه و دخترانه را دوست داشت (او ماشین و خانه را خیلی دوست داشت) (او ماشین و خانه را هم داشت)
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کودک، چیزهای دخترانه را دوست داشت مانند اجاق گاز پخت و باربی (او ماشین و خانه هم داشت)
11. The boy is shy with strangers, a typical girlie.
[ترجمه ترگمان] اون پسر با غریبه ها خجالتیه، یه دختر معمولی
[ترجمه گوگل]پسر با غریبه ها، دخترانه معمولی، خجالتی است
12. He was a media star, posing for cheesecake publicity shoots, popping up on girlie calendars and matchbook covers.
[ترجمه ترگمان]او یک ستاره رسانه ای بود که برای عکس های تبلیغاتی cheesecake ژست گرفته بود و روی تقویم های دخترانه و جلد matchbook جا به جا شده بود
[ترجمه گوگل]او یک ستاره رسانه ای بود، برای نمایش های تبلیغاتی پنیر کیک، ظاهر شدن بر روی تقویم های دخترانه و پوشش های مسابقه کتاب
13. Some creepy character asked Sally if she would pose for a girlie magazine.
[ترجمه ترگمان]یک شخصیت وحشتناک از سالی پرسید که آیا برای یک مجله دخترونه موافق است یا نه
[ترجمه گوگل]برخی از شخصیت های خزنده از سلیلی پرسیدند آیا او برای یک مجله دخترانه مطرح می کند؟
14. "There is pressure from all sectors for the government to do something, " says Girlie Padilla, secretary general of the Ecumenical Movement for Justice and Peace.
[ترجمه ترگمان]Girlie پادیلا، دبیر کل جنبش بین المللی عدالت و صلح می گوید: \" برای دولت فشار از همه بخش ها برای انجام کاری وجود دارد \"
[ترجمه گوگل]دختری پدیلا، دبیر کل جنبش عالمانه عدالت و صلح می گوید: 'فشار از همه بخش ها برای حکومت برای انجام کارها وجود دارد '