کلمه جو
صفحه اصلی

demoralization


معنی : تضعیف روحیه
معانی دیگر : تضعیف روحیه

انگلیسی به فارسی

تضعیف روحیه، خرابی روحیه، دژروانی، درماندگی


انگلیسی به انگلیسی

• corruption of morals; destruction of morale (also demoralisation)

مترادف و متضاد

تضعیف روحیه (اسم)
demoralization

disheartenment


Synonyms: subdual, intimidation, trepidation, confusion, depression


جملات نمونه

1. The general demoralization of Soviet society during the Brezhnev period affected the militia also and by the 1980s widespread corruption was reported.
[ترجمه ترگمان]روحیه عمومی جامعه شوروی در دوران زمامداری (برژنف)نیز بر شبه نظامیان تاثیر گذاشت و فساد شایع در دهه ۱۹۸۰ گزارش شد
[ترجمه گوگل]تخریب عموم جامعه شوروی در دوران برژانو همچنین به شبه نظامیان نیز آسیب زده بود و تا دهه 1980 فساد گسترده ای گزارش شد

2. Mass movement of the population creates instability and demoralization, even for those not directly affected.
[ترجمه ترگمان]حرکت جمعی مردم باعث ایجاد بی ثباتی و تضعیف روحیه می شود، حتی برای کسانی که مستقیما تحت تاثیر قرار نمی گیرند
[ترجمه گوگل]جنبش توده مردم باعث ایجاد بی ثباتی و تضعیف روحیه می شود، حتی برای کسانی که به طور مستقیم تحت تاثیر قرار نمی گیرند

3. Still there was no demoralization of our men in line.
[ترجمه ترگمان]اما هنوز روحیه افراد قشون ما سست و سست نبود
[ترجمه گوگل]هنوز هیچ تردیدی در مورد مردان ما وجود ندارد

4. Another big problem is the demoralization of Mr Ch á vez's own movement.
[ترجمه ترگمان]مشکل بزرگ دیگر تضعیف روحیه جنبش خود چاوز است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مشکلات بزرگ این است که ارتکاب جنبش خود آقای چاووز است

5. His inconsistency resulted in the demoralization of his staff.
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری او موجب تضعیف روحیه کارکنان شد
[ترجمه گوگل]ناسازگاری او منجر به تخریب کارکنان او شد

6. Skills atrophy. Demoralization sets in and can become permanent. Some potential employers shy away.
[ترجمه ترگمان]مهارت (atrophy) demoralization وارد می شوند و می توانند دائمی شوند برخی از کارفرمایان بالقوه خجالت می کشند
[ترجمه گوگل]مهارت آتروفی Demoralization مجموعه ای می شود و می تواند تبدیل به دائمی شود برخی از کارفرمایان بالقوه خجالت می کشند

7. The demoralization during the social conversion period is a big problem to be resolved urgently for the moral construction.
[ترجمه ترگمان]تضعیف روحیه در دوران تبدیل اجتماعی یک مشکل بزرگ است که باید فورا برای ساخت اخلاقی حل شود
[ترجمه گوگل]دموکراسی در دوران تبدیل اجتماعی، یک مسئله بزرگ است که برای ساختن اخلاق فوری باید حل شود

8. Moreover, this enforced withdrawal from social integration can quickly cause the kind of demoralization so often associated with old age.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، خروج اجباری از یکپارچگی اجتماعی می تواند به سرعت باعث شود که نوعی ضعف تضعیف شود که اغلب با سن پیری همراه باشد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این خروج اجباری از یکپارچگی اجتماعی می تواند به سرعت موجب نوعی تضعیف روحیه شود که اغلب با پیری همراه است

9. Without the newcomers many more villages would be ghost villages and the social demoralization would be even more acute.
[ترجمه ترگمان]بدون تازه وارد ین دهات دیگر دهکده های روح و روحیه اجتماعی نیز حادتر هم خواهد بود
[ترجمه گوگل]بدون تازه واردین، بسیاری از روستاهای بیشتر روستاهای روحانی خواهند بود و تضاد اجتماعی نیز حادتر خواهد شد

10. The guard allocated to her had removed all her make-up kit from her handbag, a subtle attempt at demoralization.
[ترجمه ترگمان]نگهبان که به او تخصیص داده شده بود، تمام لوازم آرایش او را از کیف دستی خود برداشته بود، یک تلاش زیرکانه در روحیه تضعیف روحیه
[ترجمه گوگل]محافظ اختصاص داده شده به او تمام کیت آرایش خود را از کیف دستی خود را، یک اقدام ظریف برای demoralization حذف شده است

11. Either the Soviets sensed an imminent victory or they feared the approaching demoralization of their clients.
[ترجمه ترگمان]یا شوروی یک پیروزی قریب الوقوع را حس می کرد یا آن ها از تضعیف روحیه مشتریان خود بیمناک بودند
[ترجمه گوگل]هر دو شوروی پیروزی قریب الوقوع را تجربه کردند و یا از تهدید تقریبا غیرمنتظره مشتریان خود می ترسیدند

12. In a bear market, it is always wise to cover if complete demoralization suddenly develops.
[ترجمه ترگمان]در یک بازار خرس، همیشه عاقلانه است که اگر تضعیف روحیه کامل ناگهان توسعه پیدا کند
[ترجمه گوگل]در بازار خرس، اگر فرسودگی کامل ناگهان رشد پیدا کند، همیشه عاقلانه است

13. Now, the sight of so many buildings and people completed Prissy's demoralization.
[ترجمه ترگمان]حالا، منظره این همه ساختمان ها و مردم روحیه پریسی را به پایان رسانده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، چشم انداز بسیاری از ساختمان ها و مردم به پایان رسیده است demorisation Prissy

14. Top military leaders say there have been reports of demoralization in the ranks.
[ترجمه ترگمان]رهبران ارشد نظامی می گویند گزارش هایی از تضعیف روحیه در صفوف وجود دارد
[ترجمه گوگل]رهبران بلندپایه نظامی می گویند گزارش هایی در مورد اعمال خشونت آمیز در صفوف وجود دارد


کلمات دیگر: