1. demented screams
فریادهای دیوانه وار
2. she is obviously demented
معلوم است که مشاعر خود را از دست داده است.
3. She was nearly demented with worry when her son didn't come home.
[ترجمه علی] او ( مونث ) تقریبا دیوانه شده بود وقتی که پسرش به خانه برگشت
[ترجمه ترگمان]وقتی پسرش به خانه بازنگشته بود تقریبا دیوانه شده بود
[ترجمه گوگل]وقتی پسرش به خانه نرفت نگرانی نداشت
4. Nursing a demented person is an all-consuming task.
[ترجمه حسين هاديپور] پرستاری از یک آدم دیوان، یک شغل طاقت فرساست.
[ترجمه ترگمان]پرستاری یک فرد دیوانه کننده یک کار تمام وقت است
[ترجمه گوگل]پرستاری یک فرد ملایم، یک کار تمام عیار است
5. I've been nearly demented with worry about you.
[ترجمه حسين هاديپور] از نگرانی بخاطر تو تقریباً دیوانه شده بودم.
[ترجمه ترگمان]تقریبا دیوانه شده ام
[ترجمه گوگل]من تقریبا فریب خورده با نگرانی در مورد شما
6. The children have driven me demented today.
[ترجمه حسين هاديپور] امروز بچه ها من را دیوانه کرده اند.
[ترجمه ترگمان]بچه ها امروز مرا دیوانه کرده اند
[ترجمه گوگل]کودکان امروز من را تحمل کرده اند
7. She was almost demented with grief.
[ترجمه ترگمان]تقریبا دیوانه شده بود
[ترجمه گوگل]او تقریبا با غم و اندوه ضعیف بود
8. He was drinking grape Tang and vodka, a demented dormitory drink when mixers were scarce.
[ترجمه ترگمان]مست بود، عرق می نوشید و ودکا، یک نوشیدنی جنون آمیز، که mixers کم بود
[ترجمه گوگل]او نوشیدنی انگور تنگ و ودکا، یک نوشیدنی خوابگاه عجیب و غریب زمانی که میکسر کمیاب بود
9. Like a demented cheerleader he pranced and hopped before dotting the ball down to the amusement of team-mate Will Greenwood.
[ترجمه ترگمان]مانند یک رقاص دیوانه که از جا جست و قبل از این که توپ را ببیند، پرید و به سمت سالن رقص تیم - ویل گرین وود پرید
[ترجمه گوگل]او مانند یک cheerleader دچار مصدوم شده بود و قبل از اینکه گلوله توپ را به سرگرمی تیم هم گل Will Greenwood برساند، فریاد زد
10. Spittals, like some demented bailiff, would soon be foreclosing on her debt.
[ترجمه ترگمان]Spittals، مانند برخی از مباشر دیوانه به زودی مدیون او خواهد شد
[ترجمه گوگل]Spittals، مانند برخی از ناظران بی رحمانه، به زودی از بدهی هایش محروم خواهد شد
11. The demented crocuses were hauling themselves up out of the earth.
[ترجمه ترگمان]The دیوانه crocuses خود را از زمین بیرون می کشیدند
[ترجمه گوگل]کوره های نابهنگام خود را از زمین خارج کردند
12. Instead a growing number of elderly demented people were admitted because of the local authorities' failure to provide alternative care.
[ترجمه ترگمان]در عوض، به دلیل عدم موفقیت مقامات محلی برای ارائه خدمات درمانی، تعداد رو به افزایشی از افراد سالخورده دچار جنون شد
[ترجمه گوگل]در عوض تعداد روزافزونی از افراد دچار سالخورده به علت عدم توانایی مقامات محلی در ارائه مراقبت های جایگزین پذیرفته شد
13. Whoever committed these crimes was demented and sick.
[ترجمه ترگمان]هر کس که این جنایات را مرتکب شده بود دیوانه و بیمار بود
[ترجمه گوگل]هرکسی که این جنایت ها مرتکب شده بود، دچار وحشت کرده بود
14. She was watching a poor demented man, obviously having a bad day, hacking his way up the fairway towards her.
[ترجمه ترگمان]مسلما روز بدی را می گذراند و راه خود را به سوی او باز می کرد
[ترجمه گوگل]او تماشا یک مرد ضعیف ضعیف، بدیهی است داشتن یک روز بد، هک کردن راه خود را تا farway نسبت به او
15. He seized the demented man round the shoulders and began to drag him back to safety.
[ترجمه ترگمان]مرد دیوانه را گرفت و شروع به گشتن او کرد
[ترجمه گوگل]او مرد ضعیف را دور شانه ها گرفت و شروع به کشیدن او به سمت ایمنی کرد