1. his absence was inconspicuous
غیبت او جلب توجه نکرد.
2. when you pay money to a beggar, try to be inconspicuous
وقتی پول به گدا می دهید،سعی کنید علنی نباشد.
3. I'll try to be as inconspicuous as possible.
[ترجمه ترگمان]سعی می کنم تا جایی که ممکن باشد، نامریی باشم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم که تا حد امکان غیر قابل توجه باشم
4. This type of bird is very inconspicuous because of its dull feathers.
[ترجمه ترگمان]این نوع پرنده به خاطر پره ای dull بسیار نامحسوس است
[ترجمه گوگل]این نوع پرنده به دلیل پرهای خسته کننده آن بسیار غیر قابل تشخیص است
5. She tried to look as inconspicuous as possible.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد تا جای ممکن نامرئی به نظر برسد
[ترجمه گوگل]او سعی کرد که تا حد ممکن بی نظیر نگاه کند
6. She stood by the wall, trying to look inconspicuous .
[ترجمه ترگمان]کنار دیوار ایستاده بود و سعی می کرد نامریی به نظر برسد
[ترجمه گوگل]او ایستاده بود کنار دیوار، تلاش برای نگاه غیر قابل توجه است
7. Dunning and Sasbach, two inconspicuous villages which happenstance has made part of my experience.
[ترجمه ترگمان]Dunning و Sasbach، دو روستای ناپیدا که happenstance بخشی از تجربه من را تشکیل داده اند
[ترجمه گوگل]Dunning و ساساچ، دو روستای غیرقابل مشاهده که اتفاق افتاده است بخشی از تجربه من ساخته شده است
8. And she was supposed to remain inconspicuous.
[ترجمه ترگمان]و قرار بود نامرئی باقی بمونه
[ترجمه گوگل]و او قرار بود ناپیوسته باقی بماند
9. Teal are very inconspicuous when nesting, and no census has been attempted.
[ترجمه ترگمان]در هنگام تخم گذاری خیلی نامحسوس است، و هیچ سرشماری انجام نگرفته است
[ترجمه گوگل]تیل در هنگام لانه سازی بسیار ناپایدار است و هیچ سرشماری انجام نشده است
10. Effluent discharges are often made inconspicuous by buildings or the frequent disappearance of the watercourse into culverts.
[ترجمه ترگمان]تخلیه effluent اغلب توسط ساختمان ها یا ناپدید شدن مکرر سیلاب در زیر آب ایجاد می شوند
[ترجمه گوگل]تخلیه فاضلاب اغلب ناشی از ساختمان ها یا ناپدید شدن جریان آب به دریچه ها است
11. We quickly sat down and tried to look inconspicuous, but the bouncer spotted me, came over and threw me out.
[ترجمه ترگمان]به سرعت نشستم و سعی کردم نامریی به نظر برسم، اما نگهبان مرا دید، آمد و مرا بیرون انداخت
[ترجمه گوگل]ما به سرعت نشستیم و سعی کردیم ناخوشایند را ببینیم، اما منفجر شد، من را دید و آمد و من را بیرون آورد
12. I tried to be inconspicuous, but I could not stop staring at him, I could not stop listening to him.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم نامریی باشم، اما نمی توانستم جلوی خیره شدن به او را بگیرم، نمی توانستم جلوی گوش دادن به او را بگیرم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم بی توجه باشم، اما نمی توانستم او را تماشا کنم، نمی توانستم گوش به او را متوقف کنم
13. Carpet cleaner should always be tested in an inconspicuous spot first.
[ترجمه ترگمان]فرش فرش همیشه باید در ابتدا در یک نقطه ناپیدا مورد آزمایش قرار گیرد
[ترجمه گوگل]تمیز کننده فرش باید همیشه در یک نقطه غیر قابل تشخیص تست شود
14. Fifth Elder Ma sits by himself in an inconspicuous corner drinking tea.
[ترجمه ترگمان]پنجم الدر مادر در گوشه بی inconspicuous نشسته و چای می نوشید
[ترجمه گوگل]پنجمین سالخوردگان ملاقات خود را در یک گوشه بی نظیر چای نوشیدنی نشسته اند