کلمه جو
صفحه اصلی

incarceration


معنی : حبس بودن
معانی دیگر : حبس بودن

انگلیسی به فارسی

حبس بودن


زندان، حبس بودن


انگلیسی به انگلیسی

• imprisonment, confinement, detention

مترادف و متضاد

حبس بودن (اسم)
incarceration

imprisonment


Synonyms: captivity, restraint, confinement


جملات نمونه

1. It is a bureaucracy of incarceration beyond the dreams of the bleakest writer.
[ترجمه ترگمان]این یک بروکراسی حاکم بر زندانی کردن فراتر از رویاهای نویسنده bleakest است
[ترجمه گوگل]این بوروکراسی از زندان است که فراتر از رویاهای ناآشکارترین نویسنده است

2. But of the crime that caused the incarceration and the means of paying the penalty this passage tells us nothing.
[ترجمه ترگمان]اما از جنایتی که حبس و وسیله پرداخت جریمه را به وجود آورده است، هیچ چیز به ما نمی گوید
[ترجمه گوگل]اما از جرمی که موجب زندانی شدن و وسوسه پرداخت مجازات شده است، این قسمت به ما چیزی نمی دهد

3. Thus adjudication and incarceration of the violator may occur many years after the commission the crime.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، داوری و حبس متخلف ممکن است سال ها بعد از ارتکاب جرم رخ دهد
[ترجمه گوگل]بنابراین محکومیت و محکومیت متهمان ممکن است چندین سال بعد از جرایم کمیسیون رخ دهد

4. Objective To study the correct deal method of incarceration of urethral catheter with air sac.
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه روش تطابق صحیح of of با کیسه هوا
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه روش معاینه مناسب زندان کاتتر ادرار با کیسه هوا

5. The judge also cited the incarceration of Mr. Fastow's wife, Lea.
[ترجمه ترگمان]قاضی همچنین به حبس همسر آقای Fastow، لی، اشاره کرد
[ترجمه گوگل]قاضی همچنین به زندانی شدن همسر آقای Fastow، لا اشاره کرد

6. Mr Clarke disputes the simplistic link between rising incarceration and falling crime.
[ترجمه ترگمان]آقای کلارک، ارتباط ساده بین افزایش حبس و کاهش جرم را رد می کند
[ترجمه گوگل]آقای کلارک از ارتباط ساده میان افزایش زندان و جرم و جنایت سقوط می کند

7. Her childhood was overshadowed by her mother's incarceration in a psychiatric hospital.
[ترجمه ترگمان]دوران کود کیش توسط زندانی شدن مادرش در یک بیمارستان روانی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]دوران کودکی او در زندان مادرش در یک بیمارستان روانی تحت تاثیر قرار گرفت

8. Tim Robertson, director of the Koestler Trust, believes convicts should be encouraged to exhibit art made during their 2incarceration .
[ترجمه ترگمان]تیم رابرتسون، مدیر بنیاد امین تراست، معتقد است که محکومین باید تشویق شوند تا هنر را در طول دو سال حبس خود نشان دهند
[ترجمه گوگل]تیم رابرتسون، مدیر موسسه اعتماد کوستلر، معتقد است که محکومین باید تشویق شوند که هنر را در طول 2 سال گارانتی آنها به نمایش بگذارند

9. The notebooks date from his incarceration on the infamous Robben Island penal colony.
[ترجمه ترگمان]این یادداشت ها از دوران محکومیت وی در زندان مشهور penal Robben شناخته می شود
[ترجمه گوگل]دفترچه یادداشت ها از زندان او در مستعمره جزر و مد جزیره روبن جزیره مشهود است

10. There have been angry protests about his arrest and incarceration.
[ترجمه ترگمان]اعتراضات خشمگینانه ای درباره دستگیری و حبس وی وجود داشته است
[ترجمه گوگل]اعتراضات عصبانی در مورد دستگیری و زندانی شدن او رخ داده است

11. Butboth Fiennes and West imply that he is as much imprisoned by monarchy as by literal incarceration.
[ترجمه ترگمان]\"Butboth Fiennes\" و \"وست\" حاکی از آن هستند که وی به اندازه حبس دقیق، توسط سلطنت زندانی شده است
[ترجمه گوگل]Butboth Fiennes و غرب به این معنی است که او به همان اندازه توسط سلطنت در زندان به سر می برد

12. His erect pompadour stands as proof that his male vanity is unharmed despite his incarceration.
[ترجمه ترگمان]موهای بلند بلند او ثابت می کند که غرور مردانه او، بدون اینکه او را سالم نگه دارد، آسیبی ندیده است
[ترجمه گوگل]پامپاردور راست او ثابت می کند که غرور مردانه او، علیرغم زندان او، آسیب دیده است

13. Few people believe that insubordination is an important offence for street-sweepers and should be punished by incarceration or even death.
[ترجمه ترگمان]افراد کمی معتقدند که نافرمانی یک جرم مهم برای sweepers است و باید با حبس و یا حتی مرگ مجازات شود
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم بر این باورند که عدم تحقق یک جرم مهم برای خیابان جاروبرقی است و باید با جریمه یا حتی مرگ مجازات شود

14. Libyans found themselves in an Orwellian nightmare where even small utterances of protest could lead to disappearances, prolonged incarceration without any form of legal redress and torture.
[ترجمه ترگمان]مردم لیبی خود را در کابوسی وحشتناک یافتند که در آن حتی صورت های کوچک اعتراض می تواند منجر به ناپدید شدن ها، حبس طولانی مدت بدون هیچ گونه خسارت قانونی و شکنجه شود
[ترجمه گوگل]لیبی ها خود را در یک کابوس اورولیل یافتند که حتی سخنان کوچک اعتراضی می تواند منجر به ناپدید شدن، زندانی شدن طولانی مدت و بدون هیچگونه جبران قانونی و شکنجه شود

پیشنهاد کاربران

the state of being confined in prison; imprisonment


کلمات دیگر: