کلمه جو
صفحه اصلی

deportment


معنی : رفتار، وضع، سلوک، اخلاق
معانی دیگر : طرز برخورد

انگلیسی به فارسی

اخلاق، رفتار، سلوک، وضع، طرز برخورد


اعتراض، رفتار، سلوک، اخلاق، وضع


انگلیسی به انگلیسی

• manner, behavior; posture, bearing; child's behavior in school
your deportment is the way you behave, especially the way you walk and move; a formal word.

مترادف و متضاد

رفتار (اسم)
action, exploit, gesture, behavior, conduct, treatment, manner, demeanor, bearing, dealing, deportment, comportment, thews, step, demarche, ethic, gest

وضع (اسم)
deduction, stand, speed, action, gesture, behavior, demeanor, situation, status, position, disposition, imposition, trim, stick, pose, self, aspect, setup, ordonnance, bearing, poise, station, footing, deportment, lie, mien, posture, phase, situs, stance

سلوک (اسم)
behavior, conduct, demeanor, bearing, deportment, behaviour

اخلاق (اسم)
behavior, deportment, behaviour, moral, morality, comportment

carriage, manner of person


Synonyms: actions, address, air, appearance, aspect, bearing, behavior, cast, comportment, conduct, demeanor, mien, port, posture, set, stance


جملات نمونه

1. their deportment made every one uneasy and angry
رفتار آنان همه را ناراحت و عصبانی کرد.

2. He is austere and grave in deportment.
[ترجمه ترگمان]او خیلی جدی و موقر است
[ترجمه گوگل]او محکم و محکم است

3. Young ladies used to have lessons in deportment.
[ترجمه ترگمان]خانم های جوان باید در روزگار گذشته تدریس می کردند
[ترجمه گوگل]خانم های جوان برای درس خواندن استفاده می کردند

4. James was no model of deportment anywhere, least of all in his marital and other personal relations.
[ترجمه ترگمان]جیمز در هر جایی، دست کم در روابط شخصی و دیگر روابط شخصی، سرمشق خوبی نبود
[ترجمه گوگل]جیمز هیچ مدرکی از استبداد در هر کجا، حداقل در همه امور مربوط به ازدواج و دیگر شخصیت هایش نبود

5. Not only good for the deportment, this exercise frees the hands for programmes, literature and eating cooling icecream.
[ترجمه ترگمان]این تمرین نه تنها برای انجام این کار خوب است، بلکه دست ها را برای برنامه ها، ادبیات و تغذیه سرد آزاد می کند
[ترجمه گوگل]این تمرین نه تنها مفید است، بلکه این تمرین را برای برنامه ها، ادبیات و خوردن یخچال خنک می کند

6. He has good deportment.
[ترجمه ترگمان]حال و احوال خوبی دارد
[ترجمه گوگل]او داراى خوب است

7. If the deportment of the Koi is okay, next step is to ask the dealer to bowl the fish.
[ترجمه ترگمان]اگر ترتیب کوی کر خوب باشد، قدم بعدی این است که از دیلر بخواهید که ماهی را بخورد
[ترجمه گوگل]اگر اعطای کوی درست باشد، گام بعدی این است که از فروشنده بخواهید ماهی را بپوشاند

8. Miss Moore was a woman of steady deportment, without the least levity of conversation or carriage.
[ترجمه ترگمان]دوشیزه مور، رفتار متین و متین داشت، بی آن که سبکی حرف بزند یا با کالسکه بیاید
[ترجمه گوگل]خانم مور زن زن و شوهر ثابت است، بدون حداقل گفتگو یا حمل و نقل

9. Their rabidly nonconformist deportment has made them legendary.
[ترجمه ترگمان]رفتار rabidly آن ها را افسانه ای کرده است
[ترجمه گوگل]اعترافات غیرمسئولانه آنها باعث افسانه ای آنها شده است

10. Deportment and poise were as important as good marks for young ladies.
[ترجمه ترگمان]رفتار و آرامش به همان اندازه جای مناسبی برای خانم های جوان بود
[ترجمه گوگل]اعطای وظایف و اهداف به عنوان نشانه های خوب برای خانم های جوان اهمیت دارد

11. His deportment had now for some weeks been more uniform towards me than at the first.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، چند هفته بود که رفتارش نسبت به من عوض شده بود
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر چندین هفته است که نسبت به من نسبت به اولی نسبت به من بیشتر است

12. His speech and deportment do not comport with his high position.
[ترجمه ترگمان]رفتارش و رفتارش با موقعیت و موقعیت او موافق نیست
[ترجمه گوگل]سخنرانی و سخنرانی او با موضع عالی خود راضی نیست

13. Although the Olympic champion has become, but her deportment, that can still feel shy and nervous.
[ترجمه ترگمان]با اینکه قهرمان المپیک تبدیل شده است، اما رفتارش آرام و عصبی است
[ترجمه گوگل]اگر چه قهرمان المپیک تبدیل شده است، اما او انتقاد کرده است، که هنوز هم می تواند احساس خجالت و عصبی کند

14. One peculiarity of the child's deportment remains yet to be told.
[ترجمه ترگمان]هنوز باید یکی از خصوصیات ظاهری این کودک را حفظ کند
[ترجمه گوگل]هنوز مشخص نشده است که یکی از ویژگی های کودکی است

their deportment made every one uneasy and angry.

رفتار آنان همه را ناراحت و عصبانی کرد.


Their different personalities are reflected in their deportment.

شخصیت متفاوت آن‌ها در رفتارشان منعکس شده.


پیشنهاد کاربران

The way someone walks or stand


کلمات دیگر: