1. the gist of his long speech
چکیده ی نطق طولانی او
2. It is difficult to convey the gist of Reich's ideas simply.
[ترجمه ترگمان]انتقال مطلب به این هدف دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است که مفاهیم رایش را به سادگی بیان کنید
3. The gist of his argument is that full employment is impossible.
[ترجمه ترگمان]موضوع بحث او این است که استخدام کامل غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]اظهارات او این است که اشتغال کامل غیرممکن است
4. That was the gist of what he said.
[ترجمه ترگمان]این خلاصه کلام او بود
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که او گفت
5. I could follow the general gist of their conversation.
[ترجمه ترگمان]می توانستم منظور ژنرال را درک کنم
[ترجمه گوگل]من می توانم به طور کلی از مکالمات خود را دنبال کنید
6. Can you give me the gist of this report?
[ترجمه ترگمان]میتونی بخشی از این گزارش رو به من بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این گزارش را به من بسپارید؟
7. I'm afraid I don't quite follow your gist .
[ترجمه ترگمان]متاسفانه متوجه منظور شما نمی شوم
[ترجمه گوگل]من می ترسم که من کاملا از ذهن شما پیروی نمی کنم
8. Obviously she had understood the gist of the will and just wanted confirmation.
[ترجمه ترگمان]ظاهرا منظور آن ویل را درک کرده بود و فقط می خواست تایید کند
[ترجمه گوگل]بدیهی است که او اراده اراده را درک کرده و فقط خواستار تایید است
9. This is the gist of the routine she practices.
[ترجمه ترگمان]این موضوع زندگی روزمره او ست
[ترجمه گوگل]این مفهوم معمولی است که او عمل می کند
10. Read the article once through to get the gist of it.
[ترجمه ترگمان]مقاله را یک بار بخوانید تا محور آن را به دست آورید
[ترجمه گوگل]مقاله را یک بار بخوانید تا بتوانید از آن استفاده کنید
11. The gist of the section is that the product must be safe but the Act has no application if it is useless.
[ترجمه ترگمان]هدف این بخش این است که محصول باید ایمن باشد، اما اگر این کار بی فایده باشد، قانون هیچ کاربردی ندارد
[ترجمه گوگل]قسمت اصلی این است که محصول باید ایمن باشد، اما اگر کاربرد بی فایده باشد، قانون هیچ کاربردی ندارد
12. The gist of all this is that life is an interactive phenomenon of planetary and biospheric scale.
[ترجمه ترگمان]اصل همه اینها این است که زندگی پدیده ای تعاملی در مقیاس سیاره ای و biospheric است
[ترجمه گوگل]اصول کلی این است که زندگی یک پدیده تعاملی از مقیاس سیاره ای و بیوسفریک است
13. Just make sure I get the gist of what you really want.
[ترجمه ترگمان]فقط مطمئن شو که فهمیدم تو واقعا چی می خوای
[ترجمه گوگل]فقط مطمئن شوید که من درک آنچه شما واقعا می خواهید
14. Develops intensive reading skills and reading for gist, gives practice in business vocabulary and revises grammatical structures.
[ترجمه ترگمان]مهارت های خواندن فشرده و مطالعه برای کلام، در واژگان کسب وکار عمل می کند و ساختارهای گرامری را مورد بازنگری قرار می دهد
[ترجمه گوگل]مهارت های خواندن و خواندن را برای دانش آموزان توسعه می دهد، در واژگان کسب و کار تمرین می کند و ساختارهای گرامری را بازنگری می کند
15. The gist of the auditors' criticism is that this is primarily a financial reporting problem rather than an auditing one.
[ترجمه ترگمان]موضوع انتقاد حسابرسان این است که این مساله اصولا یک مساله گزارش دهی مالی است تا حسابرسی
[ترجمه گوگل]اصل انتقاد حسابرسان این است که این در درجه اول یک مشکل گزارشگری مالی است و نه یک حسابرسی