کلمه جو
صفحه اصلی

hermit


معنی : گوشه نشین، راهب، عابد، تارک دنیا، منزوی، زاهد گوشه نشین
معانی دیگر : معتکف، گوشه گیر، مردم گریز، عزلت گرا، کناره گیر، خلوت گرا، نان شیرینی دارای کشمش و گردو، (جانورشناسی)مرغ مگس استوایی (جنس phaethornis)

انگلیسی به فارسی

معتکف، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، مردم گریز، عزلت گرا، کناره‌گیر، خلوت گرا، منزوی


گوشه نشین، زاهد گوشه نشین، منزوی، تارک دنیا، راهب، عابد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: hermitic (adj.)
(1) تعریف: a person who has withdrawn from society to live a solitary, often religious life; recluse.
مترادف: anchorite, eremite
مشابه: ascetic, lone wolf, loner, monastic, recluse, solitary, troglodyte

(2) تعریف: a spiced molasses cookie, often made with nuts and raisins.

• loner; one who lives apart from people
a hermit is a person who deliberately lives alone, away from people and society.

مترادف و متضاد

گوشه نشین (اسم)
solitary, anchoret, hermit, recluse, anchorite, solitudinarian

راهب (اسم)
ascetic, anchoret, hermit, anchorite, monk, cowl

عابد (اسم)
ascetic, solitary, anchoret, hermit, eremite

تارک دنیا (اسم)
ascetic, religious, hermit, monk

منزوی (اسم)
hermit, recluse, solitudinarian

زاهد گوشه نشین (اسم)
hermit

person who chose to live alone


Synonyms: outside of human society anchoret, anchorite, ascetic, eremite, misanthrope, pillarist, recluse, skeptic, solitaire, solitarian, solitary, stylite


جملات نمونه

1. the old hermit who lived in a cave and prayed day and night
معتکف پیری که در غار زندگی می کرد و شب و روز عبادت می نمود.

2. the solitude of a hermit
انزوای یک صومعه نشین

3. The old hermit was very cagey about her past life.
[ترجمه ترگمان]راهب پیر در مورد زندگی گذشته او خیلی نگران بود
[ترجمه گوگل]مهاجر قدیمی در مورد زندگی گذشته اش بسیار محکم بود

4. The hermit followed an ascetic life - style.
[ترجمه ترگمان]راهب از سبک زندگی ریاضت گرایانه پیروی کرد
[ترجمه گوگل]مکاشفه یک سبک زندگی مستعمره را دنبال کرد

5. The cave was inhabited by a hermit.
[ترجمه ترگمان]یک راهب در غار سکونت داشت
[ترجمه گوگل]این غار توسط یک خلخال ساکن شده است

6. Andrews Monastery, he lived the life of a hermit.
[ترجمه ترگمان]صومعه اندروز، وی زندگی گوشه نشینی را گذراند
[ترجمه گوگل]کلیسای اندروز، او زندگی یک مکاشفه زندگی می کردند

7. Small hermit crabs are readily available where there is ocean water and their value as scavengers makes them worth considering.
[ترجمه ترگمان]و خرچنگ های کوچک به آسانی در دسترس هستند که در آنجا آب اقیانوس وجود دارد و ارزش آن ها به عنوان آشغال scavengers باعث می شود که آن ها ارزش مد نظر داشته باشند
[ترجمه گوگل]خرچنگ های کوچک خزنده به راحتی در دسترس هستند که در آن آب اقیانوس وجود دارد و ارزش آن ها به عنوان خرچنگ ها باعث می شود که آنها ارزش دیدن داشته باشند

8. If you were a hermit or even a monk, you would have little trouble indeed in implementing it.
[ترجمه ترگمان]اگر شما یک راهب و یا حتی راهبی بودید، در اجرای آن دچار مشکل می شدید
[ترجمه گوگل]اگر شما یک مهاجم و یا حتی یک راهب بودید، در حقیقت پیاده سازی آن مشکل دارید

9. Eventually we find him established as a hermit at Finchale, having abandoned the pursuit of earthly treasure.
[ترجمه ترگمان]بالاخره او را به عنوان یک راهب در Finchale پیدا کردیم که دنبال گنج خاکی رفته بود
[ترجمه گوگل]در نهایت ما متوجه شدیم او به عنوان یک خلع سلاح در Finchale، به دنبال پیگیری گنج زمین است

10. Leo was right; she had become a hermit.
[ترجمه ترگمان]لیو درست می گفت، تارک دنیا شده بود
[ترجمه گوگل]لئو درست بود او تبدیل به یک مهاجم شده بود

11. Others are known to join the mooching hermit and his furry adjunct.
[ترجمه ترگمان]دیگران به hermit mooching و adjunct پشم his ملحق می شوند
[ترجمه گوگل]دیگران شناخته شده اند به پیوستن به خزنده mooching و اضافی خزدار خود را

12. Had I become a hermit already?
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال راهب شده ام؟
[ترجمه گوگل]آیا من در حال حاضر منفجر شد؟

13. A hermit crab carrying a sea anemone around on its shell.
[ترجمه ترگمان]یک خرچنگ دریایی که دریایی را باخود حمل می کرد، روی پوسته آن حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]یک خرچ خرچنگی که یک قوطی دریایی را در اطراف پوسته اش حمل می کند

14. Similarly, becoming a hermit and avoiding contact with other people would be considered deviant behaviour but it is not criminal.
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تبدیل شدن به یک راهب و اجتناب از تماس با افراد دیگر، رفتار انحرافی در نظر گرفته می شود اما جرم نیست
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، تبدیل شدن به عقب نشینی و اجتناب از تماس با دیگران رفتار رفتار انحرافی خواهد بود، اما جنایی نیست

The old hermit who lived in a cave and prayed day and night.

معتکف پیری که در غار زندگی می‌کرد و شب و روز عبادت می‌نمود.


پیشنهاد کاربران

زاهد ( =loner )

درویش

hermit's cabin:
کلبۀ درویش
( حافظ: بیار می که چه خورشید مشغل افروزد / رسد به " کلبۀ درویش" نیز فیض شعاع )


کلمات دیگر: