کلمه جو
صفحه اصلی

hemal


معنی : خونی، وابسته به خون و رگها
معانی دیگر : خونی (hematal هم می گویند)، احشایی

انگلیسی به فارسی

خونی، وابسته به خون ورگها، احشایی


همرنگ، خونی، وابسته به خون و رگها


انگلیسی به انگلیسی

• of blood and blood vessels

مترادف و متضاد

خونی (صفت)
sanguinary, sanguineous, bloody, gory, sanguine, hematic, haematic, hemal, haemal

وابسته به خون و رگها (صفت)
hemal

جملات نمونه

1. But for every Lendu-led massacre there is a tale of Hema-led violence to match.
[ترجمه ترگمان]اما برای هر قتل عام به رهبری Lendu، داستان خشونت به رهبری Hema وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما برای هر قتل عام به رهبری لندو، یک داستان از خشونت تحت رهبری حما وجود دارد

2. The hemal and penetrable cartilage inside centrum dish hind form be identical bend with the blood-vessel that comes from periosteum.
[ترجمه ترگمان]غضروف دنده ای و penetrable در داخل ظرف غذای centrum با کشتی خونی که از periosteum می آید، یک سان باشد
[ترجمه گوگل]غضروف شکمی و نفوذپذیری داخل ورقهی بالایی که در آن قرار دارد، با خونی که از پرایستوم می آید خم می شود

3. So, discover in time and handle big hemal loss to die to avoiding, saving life is very important.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، در زمان کشف کنید و از دست دادن hemal بزرگ برای اجتناب از اجتناب، نجات زندگی بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]بنابراین، در زمان کشف کنید و از دست رفتن بیش از اندازه کافی برای از بین بردن، نجات زندگی بسیار مهم است

4. Kind of what disease is hemal nerve sex a headache? to treat?
[ترجمه ترگمان]یه جورایی چجور بیماری اعصاب اعصاب رو دچار سردرد می کنه؟ برای درمان؟
[ترجمه گوگل]نوع بیماری چیست که عصب آسیب دیده سردرد است؟ برای درمان؟

5. Dermal middle - level is hemal by collagen bundle break up naturally be like crack form.
[ترجمه ترگمان]سطح میانی Dermal توسط یک مجموعه کلاژن تشکیل یافته است که به طور طبیعی شکل ترک را به خود می گیرد
[ترجمه گوگل]سطح متوسط ​​پوستی به وسیله کولاژن بسته نرم افزاری شکسته می شود به طور طبیعی مانند شکل کرک می شود

6. Hemal easy shrinks change, not secrete sweat, thenar ulcer, without painful sex paronychia.
[ترجمه ترگمان]تحلیل رفتن آسان است، نه ترشح عرق، زخم معده، زخم معده، بدون سکس دردناک
[ترجمه گوگل]هامل به راحتی تغییر می کند، عرق را ترشح نمی کند، زخم تارار، بدون درد مزمن پارانیشیا جنسی

7. Prostate element constituent is unusual, hemal easily outspread, plaque is hemostatic the function is abate, haemorrhage is measured namely grow in quantity.
[ترجمه ترگمان]اجزای تشکیل دهنده عنصر Prostate غیر معمول است، hemal به راحتی باز شده است، پلاک hemostatic است، اما haemorrhage اندازه گیری می شود یعنی رشد در کمیت
[ترجمه گوگل]تشکیل دهنده عنصر پروستات غیر معمول است، آسکوربیک به راحتی گسترش یافته است، پلاک خونسردی است و عملکرد آن کوچک است، میزان خونریزی اندازه گیری می شود یعنی رشد در مقدار

8. Self-discipline is neurological functional symptom: Because hemal easy shrinks, appear the hectic fever with not steady movement, perspire, dazed, swimmy reach palpitation.
[ترجمه ترگمان]انضباط فردی یک نشانه کاربردی عصبی است: چون hemal آسان می شود، تب بی قرار را همراه با حرکت مداوم، گیج، گیج، گیج و گیج به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]خود رشته ای علائم عملکردی عصبی است: از آنجا که آسپیرین به آسانی کاهش می یابد، تب مبهم با حرکات پایدار، ظهور، خستگی و رسیدن به شیردهی شناور ظاهر می شود

9. Old growth as the age, the heart beats, hemal sclerosis waning strength to the brain, heart loses elasticity blood was very hard.
[ترجمه ترگمان]رشد پیر به عنوان سن، قلب می تپد، sclerosis hemal قدرت را به دست می آورد، قلب از دست دادن خون خیلی سخت است
[ترجمه گوگل]رشد پیری به عنوان سن، ضربان قلب، اسکلروز هموفیلی قوی شدن به مغز، قلب الاستیک را از دست می دهد خون بسیار سخت است

10. The best method that tumour of vertebral and hemal deformation cures?
[ترجمه ترگمان]بهترین روش که تومور ستون فقرات و hemal تغییر شکل را نشان می دهد؟
[ترجمه گوگل]بهترین روش که تومور جراحی مهره دار و آسیب دیده درمان می شود؟

11. Beans can keep hemal flexibility, brain and prevent fatty liver function of form, suitable for all kinds of people.
[ترجمه ترگمان]لوبیاها می توانند انعطاف پذیری بالایی را حفظ کنند، مغز را حفظ کنند و از عملکرد کبد چرب فرم، مناسب برای همه انواع مردم، جلوگیری کنند
[ترجمه گوگل]لوبیا می توانند انعطاف پذیری کافی، مغز و جلوگیری از عملکرد کبد چرب از نظر شکل، مناسب برای همه افراد باشد

12. Other the hemal Kong Jin that comes from periosteum enters cartilage, but do not enter centrum ossification central belt.
[ترجمه ترگمان]دیگر جین هنگ کنگ که از periosteum می آید وارد غضروف می شود، اما به کمربند مرکزی centrum ossification وارد نمی شود
[ترجمه گوگل]دیگر کانگ جین کولون که از پرایستوم به داخل غضروف وارد می شود، اما کمربند مرکزی را درون کمر قرار نمی دهد

13. The hemal nerve of scrotal ministry is very rich, subtle to the outside stimulation is very sensitive, woman labium is contacted when sexual intercourse, can enhance sexual impulse.
[ترجمه ترگمان]عصب hemal \"ministry scrotal\" بسیار غنی، ظریف به تحریک خارجی بسیار حساس است، زنی که تماس جنسی داشته باشد، می تواند انگیزه جنسی را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]عصب آسیب دیده از وزارت معالجه بسیار غنی است، ظریف به تحریک بیرونی بسیار حساس است، وقتی رابطه جنسی برقرار می شود، زن می تواند با او تماس بگیرد، می تواند موجب تحریک جنسی شود

14. As mammary gland development, adipose with hemal grow in quantity, make whole breast apophysis, this one change can see from the exterior.
[ترجمه ترگمان]به عنوان رشد غده پستانی، چربی با hemal رشد می کند و کل پستان را تولید می کند، این یک تغییر می تواند از خارج ببیند
[ترجمه گوگل]همانطور که رشد غده پروستات، چربی با کبد به مقدار کم رشد می کند، apophysis سینه را تشکیل می دهد، این یک تغییر را می توان از بیرون مشاهده کرد

15. ChinaDiabeticOccurence rate of person blood - vessel complication and western country are compared, have the characteristic with capillary complication is tall and big hemal low complication.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با میزان عوارض جانبی و عوارض جانبی آن در ناحیه غربی، این عوارض دارای عوارض جانبی بسیار بالا و کمی پیچیده است
[ترجمه گوگل]میزان چاقی افراد چاق خون - عروق خونی چینی و کشورهای غربی مقایسه شده است، با عوارض ناشی از مویرگ، عوارض کم ارتفاع و بزرگ است


کلمات دیگر: