کلمه جو
صفحه اصلی

entwist


معنی : بافتن، در اغوش گرفتن، بهم پیچیدن، بهم پیچاندن، مثل طناب تابیدن
معانی دیگر : در هم پیچاندن، هم پیچ کردن

انگلیسی به فارسی

در هم پیچاندن، هم‌پیچ کردن


(نخ یا الیاف) تافته کردن، دولاکردن


مترادف و متضاد

بافتن (فعل)
braid, weave, knit, entwine, entwist

در اغوش گرفتن (فعل)
embrace, clasp, entwine, entwist, hug, cuddle, embosom, enclasp, enfold, enclose

بهم پیچیدن (فعل)
interlock, implicate, entwine, entwist, interlace, convolve

بهم پیچاندن (فعل)
entwine, entwist

مثل طناب تابیدن (فعل)
entwine, entwist


کلمات دیگر: