1. incompetence (or incompetency) n.
بی عرضگی،بی لیاقتی،ناکارایی
2. he accused the government of lethargy and incompetence
او دولت را متهم به کندی و بی عرضگی کرد.
3. I resent the charges of incompetence made against me.
[ترجمه ترگمان]من از اتهامات عدم صلاحیت بر علیه خودم متنفرم
[ترجمه گوگل]من اتهام بی کفایتی علیه من را تحمل می کنم
4. He displayed his incompetence by turning in a report that was full of errors.
[ترجمه ترگمان]او بی کفایتی خود را با ورق زدن در گزارشی که پر از اشتباه بود، به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او با بی اعتنایی کردن در یک گزارش که پر از اشتباهات بود، بی کفایتی خود را نشان داد
5. The government is trying to whitewash the incompetence of the Treasury officials.
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا بی کفایتی مقامات خزانه داری را ماست مالی کند
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا بی کفایتی مقامات خزانه داری را سفید کند
6. Management have demonstrated almost unbelievable incompetence in their handling of the dispute.
[ترجمه ترگمان]مدیریت تقریبا بی کفایتی غیرقابل باور خود را در برخورد با این اختلاف نشان داده است
[ترجمه گوگل]مدیریت ناکارآمدی تقریبا باور نکردنی در اداره اختلاف آنها را نشان داده است
7. Each successive revelation of incompetence is another nail in the chairman's coffin.
[ترجمه ترگمان]هر افشاگری پی درپی of یک میخ دیگر در تابوت رئیس است
[ترجمه گوگل]هر کشف پیروی از بی کفایتی یک ناخن دیگر در تابوت رئیس است
8. The government was accused of incompetence.
[ترجمه ترگمان]دولت به بی کفایتی متهم شد
[ترجمه گوگل]دولت به بی کفایتی متهم شد
9. Thousands of refugees are dying because of the incompetence and maladministration of local officials.
[ترجمه ترگمان]هزاران پناهنده به دلیل بی کفایتی و maladministration مقامات محلی جان خود را از دست می دهند
[ترجمه گوگل]هزاران پناهنده به علت بی کفایتی و بدبختی مقامات محلی در حال مرگ هستند
10. The doctor was struck off for incompetence.
[ترجمه ترگمان]دکتر به خاطر عدم صلاحیت از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]دکتر برای بی کفایتی زده شد
11. The report blamed police incompetence for the tragedy.
[ترجمه ترگمان]این گزارش بی کفایتی پلیس را برای این تراژدی مقصر دانست
[ترجمه گوگل]این گزارش به ناامیدی پلیس برای این فاجعه منجر شد
12. He has been criticized for incompetence.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عدم صلاحیت مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]او از بی کفایتی انتقاد کرده است
13. I've never seen such bumbling incompetence!
[ترجمه ترگمان]تا حالا چنین bumbling را ندیده بودم!
[ترجمه گوگل]من هرگز ناکارآمدی چنین نزاعی را دیده ام!
14. The inspector criticized the slackness and incompetence of the staff.
[ترجمه ترگمان]بازرس از غفلت و عدم صلاحیت کارکنان انتقاد کرد
[ترجمه گوگل]بازرس از شکوفایی و بی کفایتی کارکنان انتقاد کرد
15. She defended her department against accusations of incompetence.
[ترجمه ترگمان]او از اداره خود در برابر اتهامات عدم صلاحیت دفاع کرد
[ترجمه گوگل]او از اداره او در برابر اتهامات بی کفایتی دفاع کرد