کلمه جو
صفحه اصلی

heroine


معنی : شیرزن، زنی که قهرمان داستان باشد
معانی دیگر : (مونث) قهرمان

انگلیسی به فارسی

(داستان و فیلم و غیره، مونث) شخصیت اصلی، قهرمان داستان


(مونث) قهرمان، شیرزن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a woman of heroic character or deeds.
متضاد: coward
مشابه: brave, ideal, warrior

(2) تعریف: the primary female character in a play, poem, story, or novel.

• female hero, extraordinarily brave woman; primary female character (of a story, play, etc.)
the heroine of a book, play, or film is its main female character.
a heroine is also a woman who has done something brave or good and is admired by a lot of people.
if you describe a woman as your heroine, you mean that you admire her greatly.

مترادف و متضاد

brave person; champion


شیرزن (اسم)
heroine, virago

زنی که قهرمان داستان باشد (اسم)
heroine

Synonyms: ace, adventurer, celebrity, combatant, conqueror, daredevil, demigod, diva, exemplar, gallant, god, goddess, great person, heavy, ideal, idol, lead, leading person, lion, martyr, model, paladin, person of the hour, popular figure, prima donna, principal, protagonist, saint, star, superstar, tin god, victor, worthy


جملات نمونه

1. a heroine freak
سخت معتاد به هروئین

2. he overdosed on heroine and died
در مصرف هروئین افراط کرد و مرد.

3. he freaked out on heroine and burned his own house down
هروئین او را طوری منقلب کرد که خانه ی خود را سوزاند.

4. The novelist characterizes his heroine as capricious and passionate.
[ترجمه ترگمان]نویسنده قهرمان زن خود را به عنوان هوس و هوس و هوس نشان می دهد
[ترجمه گوگل]رماننویس قهرمان او را به عنوان فریبنده و پرشور توصیف می کند

5. She blushed when they called her a heroine.
[ترجمه ترگمان]وقتی آن ها او را یک قهرمان می نامیدند، سرخ می شد
[ترجمه گوگل]وقتی او را یک قهرمان نامید، او قرمز شد

6. The actress acts the part of the heroine.
[ترجمه ترگمان]بازیگر نقش قهرمان را بازی می کند
[ترجمه گوگل]بازیگر نقش قهرمان دارد

7. The heroine is a senior TV executive.
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن، یک مدیر ارشد تلویزیونی است
[ترجمه گوگل]قهرمان یک مجری ارشد تلویزیونی است

8. The heroine finally finds true love .
[ترجمه ترگمان]قهرمان داستان بالاخره عشق حقیقی را پیدا می کند
[ترجمه گوگل]قهرمان در نهایت عشق واقعی را پیدا می کند

9. She is ticketed as a heroine.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک زن قهرمان برگزیده است
[ترجمه گوگل]او یک قهرمان است

10. He identifies with the heroine of the novel.
[ترجمه ترگمان]او قهرمان داستان را مشخص می کند
[ترجمه گوگل]او با قهرمان رمان مشخص می کند

11. The heroine is played by Demi Moore.
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن با دمی مور بازی می شود
[ترجمه گوگل]قهرمان توسط دمی مور بازی می کند

12. The young heroine steps into a web of intrigue in the academic world.
[ترجمه ترگمان]قهرمان جوان، در دنیای آکادمیک به یک تار عنکبوتی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]قهرمان جوان به دنیای فتنه انگیز در دنیای دانشگاهی می رود

13. Jane Eyre, the eponymous heroine of the novel by Charlotte Bront?
[ترجمه ترگمان]جین ایر، قهرمان داستان اصلی رمان و شارلوت Bront؟
[ترجمه گوگل]جین ایر، قهرمان ممتاز رمان توسط شارلوت بروند؟

14. The national heroine of the day was Xing Fen, winner of the first Gold medal of the Games.
[ترجمه ترگمان]قهرمان ملی این روز Xing Fen بود که برنده نخستین مدال طلا در این بازی ها شد
[ترجمه گوگل]قهرمان ملی روز Xing Fen، برنده اولین مدال طلای بازی بود

15. The heroine made her exit to great applause.
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن، او را تشویق به کف زدن کرد
[ترجمه گوگل]قهرمان او را به اعتراض بزرگ تحویل داد

16. The heroine makes her exit .
[ترجمه ترگمان]قهرمان زن در حال خروج است
[ترجمه گوگل]قهرمان باعث خروج او میشود

پیشنهاد کاربران

مونث hero:قهرمان زن حالا چه تو داستان چه شخصیت ، شجاعت یا مهارت
دقت کنید که ترجمه هروئین غلط است. شکل درست هروئین :heroin

به نظر من اون سه تا جمله اول
Heroin درست است نه
Heroine
چون همانطور که خودتان بهتر میدانید
Heroin یعنی هروئین!
Heroine زنی که قهرمان داستانی باشد!


کلمات دیگر: