1. she became a celebrity overnight!
یکشبه نامدار شد!
2. by the age of fifty his celebrity was worldwide
در سن پنجاه سالگی شهرت او جهانگیر شده بود.
3. I believe that fame and celebrity, influence and power, success and failure, reality and illusion are all somehow neatly woven into a seamless fabric we laughingly call reality.
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که شهرت و شهرت، نفوذ و قدرت، موفقیت و شکست، واقعیت و توهم همگی به گونه ای به طور منظم با یک پارچه بدون درز بافته شده اند
[ترجمه گوگل]من اعتقاد دارم که شهرت و مشهور، نفوذ و قدرت، موفقیت و شکست، واقعیت و توهمات، به نحوی به صورت یکپارچه به یک پارچه بدون درز که ما با خیال راحت واقعیت می نامیم، بافته شده است
4. A so-called celebrity is looking for you.
[ترجمه ترگمان] یه معروف به اسم معروف دنبالت می گشت
[ترجمه گوگل]مشهور به اصطلاح به دنبال شماست
5. At 6 Brian found the celebrity and status that had eluded him for so long.
[ترجمه ترگمان]در ساعت شش، برایان شهرت و مقامی را که مدت زیادی از او گریخته بود پیدا کرد
[ترجمه گوگل]در 6 سالگی، بریان مشهور و وضعیتی را یافت که او را به مدت طولانی از دست داده بود
6. He became something of a celebrity in his home town.
[ترجمه سیما] او تبدیل به شخص مشهوری در زادگاهش شد
[ترجمه ترگمان]اون تبدیل به یه آدم مشهوری تو شهر خونه - ش شد
[ترجمه گوگل]او یک شهر مشهور در شهر خود بود
7. The celebrity guests turned up dressed in sumptuous evening gowns.
[ترجمه ترگمان]مهمانان مشهور لباس شب مجللی بر تن داشتند
[ترجمه گوگل]مهمانان مشهور در لباس شبانه مجلل لباس پوشیدند
8. He achieved celebrity status through his role in a popular sitcom.
[ترجمه ترگمان]او از طریق نقش خود در یک طنز تلویزیونی معروف به شهرت رسید
[ترجمه گوگل]او از طریق نقش خود در یک بازیگر محبوب محبوبیت مشهور را به دست آورد
9. She found herself something of a celebrity.
[ترجمه ترگمان]او خود را از یک شهرت یافته بود
[ترجمه گوگل]او خود را چیزی از یک مشهور پیدا کرد
10. He was voted the worst dressed celebrity.
[ترجمه ترگمان] اون به بدترین dressed رای داده بود
[ترجمه گوگل]او بدترین لباس مشهور را انتخاب کرد
11. Although now a celebrity in her own right, actress Lynn Redgrave knows the difficulties of living in the shadow of her famous older sister.
[ترجمه ترگمان]\"لین Redgrave\" (لین Redgrave)، که در حال حاضر یک فرد مشهور است، با مشکلات زندگی در سایه خواهر بزرگ ترش آشنا است
[ترجمه گوگل]اگرچه در حال حاضر یکی از مشهورترین بازیگران زن لینگ ردگرایف، مشکلات زندگی در سایه خواهر بزرگترش را می داند
12. He became a national celebrity.
[ترجمه ترگمان]او به شهرت ملی رسید
[ترجمه گوگل]او مشهور ملی شد
13. Celebrity teams pit their wits against each other in this lively quiz show.
[ترجمه ترگمان]تیم های زیادی با هم در این نمایش مضحک خود را در برابر یکدیگر قرار می دهند
[ترجمه گوگل]تیم های مشهور در این نمایش مسابقه ی پر جنب و جوش عقل خود را در برابر یکدیگر ذکاوت می کنند
14. There'll be a celebrity guest to add lustre to the occasion.
[ترجمه ترگمان]یک مهمان مشهور برای اضافه کردن lustre به این موقعیت خواهد بود
[ترجمه گوگل]یک مهمان مشهور خواهد بود که به این مناسبت اضافه شود