کلمه جو
صفحه اصلی

hermaphrodite


معنی : نر و ماده، نرموک
معانی دیگر : (انسان و جانور و گیاه که هم نر و هم ماده باشد) نرموک، نرماده، (گل) دارای پرچم و مادگی، رجوع شود به: hermaphrodite brig، خنثی

انگلیسی به فارسی

(زیست‌شناسی) (حیوانِ، گیاهِ) دوجنسی، نرماده


هرمافردی، نر و ماده، نرموک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: hermaphroditic (adj.)
(1) تعریف: an individual with both male and female reproductive organs.

(2) تعریف: an organism, such as an earthworm or plant, that characteristically possesses both male and female reproductive organs.

• person or animal having both male and female sexual organs, androgyne
having both male and female reproductive organs, androgynous
a hermaphrodite is a person, animal, or flower that has both male and female reproductive organs; a technical term in biology.

مترادف و متضاد

نر و ماده (اسم)
couple, pair, hermaphrodite, intersex

نرموک (اسم)
hermaphrodite

جملات نمونه

1. The transvestite and the hermaphrodite: both were disturbing images; perhaps they are less so now.
[ترجمه ترگمان]The و ماده (نر): هر دو این تصاویر آزاردهنده بودند؛ شاید هم اکنون کم تر باشند
[ترجمه گوگل]Transvestite و hermaphrodite: هر دو تصاویر مزاحم بودند؛ شاید آنها هم اکنون کمتر هستند

2. The research began after the discovery of hermaphrodite carp next to a large sewage outfall.
[ترجمه ترگمان]این تحقیق پس از کشف کپور hermaphrodite در کنار یک outfall فاضلاب بزرگ آغاز شد
[ترجمه گوگل]این تحقیق پس از کشف کپور هرفافودی در کنار یک فاضلاب بزرگ فاضلاب آغاز شد

3. Potentially the hermaphrodite dissolves gender difference and, at least in its associated idea of androgyny, has become acceptable.
[ترجمه ترگمان]به طور بالقوه ماده (نر مک)، تفاوت جنسیت را حل می کند و حداقل در اندیشه مرتبط با androgyny، قابل قبول شده است
[ترجمه گوگل]به طور بالقوه hermaphrodite اختلاف جنسیتی را حل می کند و حداقل در اندیشه ی مرتبط با آن، پذیرفته شده است

4. That warlock was a bloated, horned hermaphrodite draped in bilious green skin.
[ترجمه ترگمان]این جادوگر، یک ماده لزج و شاخ دار بود که در پوست سبز رنگی آراسته شده بود
[ترجمه گوگل]این خونسردی، هرمافرویدی پوشیده شده و شاخدار است که در پوست سبز زرد پوشیده شده است

5. The plants have two types: hermaphrodite and female.
[ترجمه ترگمان]گیاهان دارای دو نوع ماده نر و ماده هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان دارای دو نوع هستند: هرمافردیت و زن

6. In hermaphrodite and monoecious species, there is the potential for self-pollination leading to self-fertilization (selfing) unless there is a mechanism to avoid it.
[ترجمه ترگمان]در ماده hermaphrodite و monoecious، پتانسیل خود گرده افشانی که منجر به بارور سازی خود می شود وجود دارد (selfing)مگر اینکه مکانیسمی برای جلوگیری از آن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]در هرپارودیت و گونه های یکساله، بالقوه خود گرده افشانی منجر به خودکفایی می شود، مگر اینکه یک مکانیزم برای جلوگیری از آن وجود داشته باشد

7. Sexual reproduction also occurs. Most flatworms are hermaphrodite and, in tapeworms, self - fertilization usually takes place.
[ترجمه ترگمان]تولید مثل جنسی نیز رخ می دهد بیشتر flatworms (hermaphrodite)(hermaphrodite)هستند و در کرم های نواری، fertilization معمولا رخ می دهد
[ترجمه گوگل]تولید مثل جنسی نیز رخ می دهد بیشتر کرمهای کرمی هرمفردیت هستند و در کرمهای سمبلیک معمولا لقاح می دهند

8. Most flatworms are hermaphrodite and, in tapeworms, self - fertilization usually takes place.
[ترجمه ترگمان]بیشتر flatworms (hermaphrodite)(hermaphrodite)هستند و در کرم های نواری، fertilization معمولا رخ می دهد
[ترجمه گوگل]بیشتر کرمهای کرمی هرمفردیت هستند و در کرمهای سمبلیک معمولا لقاح می دهند

9. A sex-change operation? Or was she, perhaps, a hermaphrodite, with both male and female chromosomes?
[ترجمه ترگمان]یه عمل تغییر جنسیت؟ یا شاید او دو جنسه است، با هر دو کروموزوم زن و زن؟
[ترجمه گوگل]یک عمل تغییر جنسیت؟ شاید او، هرمافردی بود، با هر دو کروموزوم مرد و زن؟

10. Or was she, perhaps hermaphrodite, with both male and female chromosomes?
[ترجمه ترگمان]یا شاید او دو جنسه است، با هر دو کروموزوم زن و زن؟
[ترجمه گوگل]یا او، شاید هرم پرفروت، با هر دو کروموزوم مرد و زن؟

11. The hermaphrodite flowers without germen couldn't form fruits.
[ترجمه ترگمان]گل های hermaphrodite (hermaphrodite)بدون germen نتوانستند میوه تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]گل های هرفردودی بدون گیاه می تواند میوه ها را تشکیل دهد

12. Flowers hermaphrodite, small, white, arranged in compound umbels.
[ترجمه ترگمان]گل ها (hermaphrodite)، کوچک، سفید، تنظیم شده در ترکیب umbels
[ترجمه گوگل]گل هرمافردیت، کوچک، سفید، در چتر ترکیب شده

13. Everyone at my school heard it. You were hermaphrodite cheerleader?
[ترجمه ترگمان]همه تو مدرسه من این رو شنیده بودن تو دختر پیش آهنگ بودی؟
[ترجمه گوگل]همه در مدرسه من این را شنیدند شما cheerleader hermaphrodite بودید؟

14. Some figures were hermaphrodite idols, with phalluses in their foreheads.
[ترجمه ترگمان]برخی از چهره ها بت های (hermaphrodite)بودند، با phalluses در foreheads
[ترجمه گوگل]بعضی از ارقام، بتهای هرم فوردی است که در پیشانیهایشان فالوس هستند


کلمات دیگر: