1. the denotation of plural forms by adding "s"
نشان دادن اشکال جمع با افزودن "s"
2. this word has one denotation and several connotations
این واژه یک معنی صریح (آشکارچم) و چندین معنی ضمنی (همراه چم) دارد.
3. But though the denotation of niubi is embarrassingly plain, it's connotations are far from obvious.
[ترجمه ترگمان]اما با این که the of به طرز خجالت آوری آشکار است، ذهن connotations از آن دور است
[ترجمه گوگل]اما هرچند نگاتیو نبی است که شرم آور است ساده است، این مفهوم به دور از آشکار نیست
4. Its denotation is a truth - value.
[ترجمه ترگمان]denotation یک ارزش واقعی است
[ترجمه گوگل]تعریف آن ارزش واقعی است
5. Conversely, the broader image ? ? s denotation is, the narrower image ? ? s connotation will be.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، تصویر وسیع تر؟ تصویر باریک تر چیست؟ معنای آن این خواهد بود
[ترجمه گوگل]برعکس، تصویر وسیعتر؟ ؟ تعاریف، تصویر باریک است؟ ؟ متنی خواهد بود
6. A denotational semantics is given to a program phrase with free variables in terms of a continuous function from the denotation of its environment type to the denotation of its type.
[ترجمه ترگمان]یک معناشناسی denotational به یک عبارت برنامه با متغیرهای آزاد از نظر تابعی پیوسته از the نوع محیط آن به the نوع خود داده می شود
[ترجمه گوگل]یک معانی معرفتشناختی به عبارت برنامه با متغیرهای آزاد از نظر یک تابع پیوسته از دایره المعارف نوع محیط آن به حروف مقطع نوع آن داده می شود
7. For example, the denotation of human is any person such as John and Mary, and its connotation is "biped", "featherless", "rational", etc.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، the انسان هر فردی مانند \"جان و مری\" است و معنای آن \"biped\"، \"featherless\"، \"featherless\"، \"عقلانی\" و غیره است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تعریفی از انسان، هر فردی مانند جان و مری است، و معنی آن 'دو طرفه'، 'بدون'، 'عقلانی' و غیره است
8. A method of scope denotation expression in symbol table based on hash structure is put forward.
[ترجمه ترگمان]یک روش متشکل از بیان denotation در جدول نماد براساس ساختار درهم ساز مطرح شده است
[ترجمه گوگل]یک روش از عبارت denotation دامنه در جدول نماد بر اساس ساختار هش است
9. Hyponymy in semantics is related to denotation and connotation in logics.
[ترجمه ترگمان]Hyponymy در معناشناسی به denotation و دلالت ضمنی در منطق های مربوط می شود
[ترجمه گوگل]Hyponymy در معناشناسی مربوط به denotation و متون در منطق است
10. Secondly, the signal denotation in the coherent video simulation system is discussed and the problem of selecting the system sampling rate is also studied.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، سیگنال signal در سیستم شبیه سازی ویدئو منسجم مورد بحث قرار گرفته است و مشکل انتخاب نرخ نمونه برداری سیستم نیز مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]در مرحله دوم، سیگنال توضیح در سیستم شبیه سازی ویدیو منسجم مورد بحث قرار گرفته و مشکل انتخاب سیستم نمونه گیری نیز مورد بررسی قرار گرفته است
11. Curriculum can represent and take the function of denotation power only when regarding as cultural capital.
[ترجمه ترگمان]برنامه درسی می تواند نماینده قدرت denotation تنها زمانی باشد که به عنوان پایتخت فرهنگی در نظر گرفته می شود
[ترجمه گوگل]برنامه درسی می تواند تنها با توجه به سرمایه فرهنگی، عملکرد قدرت مندایی را نشان دهد
12. A denotation of universal query request orienting integration environment and heterogeneous database is given.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از درخواست های پرس و جوی جهانی به درخواست محیط ادغام و پایگاه داده های ناهمگن داده می شود
[ترجمه گوگل]یک دایره المعارف پرسوجو پرسوجو، مرجع یکپارچهسازی محیط و پایگاه داده ناهمگن است
13. The connotation and denotation representations of pseudo - symplectic space about symplectic space are demonstrate.
[ترجمه ترگمان]دلالت ضمنی و denotation فضای شبه - در مورد فضای symplectic نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]مضامین و اصطلاحات نگاری فضای شبه سمپلکتیک در مورد فضای سمپلکتیک نشان داده شده است
14. A good dictionary will give us the connotation of a word as well as its denotation.
[ترجمه ترگمان]یک فرهنگ لغت خوب، معنای یک کلمه و نیز denotation را به ما می دهد
[ترجمه گوگل]یک فرهنگ لغت خوب به ما اشاره می کند به یک کلمه و همچنین denotation آن
15. Here the reflexive pronoun himself marks the fact that him has the same denotation as the subject of the verb, John.
[ترجمه ترگمان]در اینجا خود pronoun به این حقیقت اشاره می کند که او همان denotation را دارد که تابع فعل است، جان
[ترجمه گوگل]در اینجا ضمایر انعکاسی خود را نشان می دهد این واقعیت است که او همان تعریف همان موضوع فعل، جان است