کلمه جو
صفحه اصلی

entrails


معنی : احشاء و امعاء، اندرونه، اخال
معانی دیگر : درونه، امعا و احشا، دل و روده

انگلیسی به فارسی

احشا و امعا ، اندرونه


غرور، احشاء و امعاء، اندرونه، اخال


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: the inner organs of a human or other animal, esp. the intestinal tract.
مشابه: offal

(2) تعریف: the inner parts or workings of a thing.

• bowels, guts, intestines, innards
the entrails of people or animals are their intestines; a literary word.

مترادف و متضاد

احشاء و امعاء (اسم)
entrails

اندرونه (اسم)
entrails, viscera

اخال (اسم)
entrails, offal

internal organs


Synonyms: bowels, guts, innards, insides, internal parts, viscera, vitals


جملات نمونه

1. The dish was made from the entrails of a sheep.
[ترجمه ترگمان]این ظرف از امعا و احشا یک گوسفند ساخته شده بود
[ترجمه گوگل]این ظرف از دوزخ گوسفند ساخته شده است

2. She feels as if she is negotiating the entrails of the city in the slow, peristaltic procession.
[ترجمه ترگمان]احساس می کند که در حال مذاکره با امعا و احشا آن شهر است
[ترجمه گوگل]او احساس می کند که او در حال مذاکره با غرق شدن در شهرستان در روند آرام و مرده است

3. Guilty of assault with bison entrails Billings, Mont.
[ترجمه ترگمان]اتهام حمله با امعا و احشا bison Billings مون مون
[ترجمه گوگل]گناهکار با بیضه ها بیلیس، مونت

4. The thing's entrails writhed around him like the tentacles of a daemonic octopus.
[ترجمه ترگمان]و امعا و احشا آن مانند شاخک of daemonic به خود می پیچید
[ترجمه گوگل]حواس پرت چیزی در اطراف او مانند شاخک های یک هشت پا Daemonic گردید

5. Hot liquid and entrails spilled over him, and he scrambled out from under the thing.
[ترجمه ترگمان]مایع مذاب و روده اش روی او ریختند، و از زیر آن بیرون رفت
[ترجمه گوگل]مایع داغ و غرقابی بر او ریخت و او را از زیر چیز بیرون زد

6. The dish is make from the entrails of a sheep.
[ترجمه ترگمان]بشقاب از امعا و احشا گوسفند بیرون می آید
[ترجمه گوگل]این ظرف از غلاف گوسفند ساخته شده است

7. Westerners don't eat animal entrails, but Chinese eat them with relish.
[ترجمه ترگمان]غربی ها امعا و احشا حیوانی را می خورند اما چینی ها با لذت آن ها را می خورند
[ترجمه گوگل]غربی ها غرایز حیوانی را نمی خورند، اما چینی ها با آن لذت می برند

8. The invisible rays sliced and diced my entrails in search of metal.
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای نامریی خمیر شده و امعا و احشا من را در جست و جوی فلزات فرو می برید
[ترجمه گوگل]اشعه های نامرئی قطعه قطعه های من را در جست و جوی فلز یافت

9. Winston's entrails seemed to grow cold.
[ترجمه ترگمان]و ین ستون به نظر می رسید که دل و روده و ین ستون سرد شده است
[ترجمه گوگل]ظاهرا ویتنستون غلیظ شد

10. There was another spasm in his entrails, the heavy boots were approaching.
[ترجمه ترگمان]یک گرفتگی دیگر در امعا او وجود داشت و چکمه های سنگین به او نزدیک می شد
[ترجمه گوگل]اسپاسم دیگری در غرق شدنش وجود داشت، چکمه های سنگین در حال نزدیک شدن بودند

11. The doctor examine the entrails of the patient for parasite.
[ترجمه ترگمان]دکتر امعا و احشا بیمار را به عنوان انگل معاینه می کند
[ترجمه گوگل]دکتر امراض بیمار را برای انگل بررسی می کند

12. Fresh, without skin, head, paws bone and entrails, well frozen.
[ترجمه ترگمان]تازه، بدون پوست، سر و روده و امعا و احشا
[ترجمه گوگل]تازه، بدون پوست، سر، استخوان پا و غده، به خوبی یخ زده است

13. The entrails, however, and the legs he shall wash with water.
[ترجمه ترگمان]با این حال، امعا و احشا را، و پاهایش را با آب شستشو می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، غلافها و پاها باید با آب شستشو دهند

14. He cut out the steaming entrails.
[ترجمه ترگمان]دل و روده اش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او حیاط های بخار را برش داد


کلمات دیگر: